
یادگیری زبان انگلیسی از اهداف آموزشی و یکی از دغدغه های خانواده های ایرانی است و از آنجائیکه والدین از نحوه آموزش زبان انگلیسی در مدارس ناراضی هستند و از طرفی بر این باورند که زبان دوم را باید در سنین کودکی آموخت، بسیاری از مهد کودک ها و کودکستان ها شروع به آموزش زبان انگلیسی کرده اند. در اینجا این سوال پیش می آید که آیا مهد کودکها شرایط لازم برای آموزش زبان انگلیسی به کودکان را دارند؟ اهمیت این موضوع در این است که اگر این مراکز شرایط لازم برای آموزش زبان انگلیسی را به کودکان نداشته باشند، ضربات جبران ناپذیری به پیکره آموزشی کشور وارد می شود که یکی از مهمترین عواقب این آموزش نادرست، از بین بردن انگیزه یادگیری زبان انگلیسی در سنین بالاتر است که حتی گاهی باعث کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس نیز می شود. در ادامه برای پی بردن به این مطلب، سه سوال زیر را بررسی می کنیم.
۱ -فضاها و امکانات آموزشی در مهد کودکها تا چه میزان برای آموزش زبان انگلیسی مطلوب و رضایت بخش اند؟
۲ -برنامۀ درسی و آموزشی مهد کودكها چیست و به چه میزان با سن یادگیري کودکـان سنخیت دارد؟
۳ -معلمان زبان مهد کودكها به چه میزان با نظریـه هـاي یـادگیري و آمـوزش زبـان بـه کودکان آشنایی دارنـد و چگونـه و بـه چـه میـزان بـه مسـایل عـاطفی، شـناختی و اجتمـاعی زبان آموزان توجه دارند؟
در پاسخ به سوال اول که آیا مهد کودک ها فضای مناسبی برای آموزش زبان انگلیسی به کودکان را دارند؛ واقعیت این است که مهد کودکها اکثراً واحدهاي مسکونی در ابعاد ۱۵۰تا ۳۰۰ متر هستند. ایـن واحـدها اغلـب کوچـک و فاقـد اسـتانداردهاي لازم آموزشی اند. اتاقها عموماً ۲ در ۳ و یا ۳ در ۴ می باشند که گاهی تا ۲۰ کودك را در خود جـاي می دهند. و اغلب در این مراکز از نیمکت چوبی و یا فلزي مدارس و یا صندلی تکی اسـتفاده مـی شـود که به هیچ وجه برای کودکان مناسب و راحت نیستند و در بعضی از مهد کودکها بچه ها روی زمین می نشینند و وسایل کمک آموزشی فقط شامل ضبط صوت و کارتهای آموزشی و پوستر است.
در پاسخ به سوال دوم درخصوص برنامه درسی؛ واقعیت موجود در مهد کودک ها نشان می دهد که اکثر آنها کتاب و برنامه خاصی ندارند و مطالبی توسط مربی تهیه شده و تدریس می شود در مواردی که هم کتاب آموزشی تدریس می شود این کتب متناسب با سن کودکان نیست. علاه بر آن، در یک کلاس کودکان با سنین مختلف قرار دارند که از لحاظ سن یادگیری قطعاً با یک منبع مشخص تطابق ندارند. به نظر می رسد که آموزش زبان انگلیسی در مهد کودكها بدون داشتن طرح و برنامه اي مشخص و مدون در حال انجام است و هیچ نهاد علمی و تحقیقاتی بر کار آنان نظارت ندارد. ظاهراً، آموزش زبان انگلیسی در این مراکز بیشتر حالـت تزیینی و تجاري دارد تا حالت علمی و عملی. کودکان می بایست تنها چند کلمه یاد بگیرنـد تـا والدین فکر کنند آنان زبان انگلیسی آموخته اند.
در جواب سوال سوم یعنی آشنا بودن مربیان با نظریه های یادگیری و آشنایی با مسایل عاطفی، شناختی و اجتماعی کودکان؛ باید گفت که متاسفانه چنین دانشی در مربیان وجود ندارد و تنها آشنا بودن مربی با زبان انگلیسی یا داشتن مدرک زبان انگلیسی ملاک عمل قرار می گیرد. به نظر می رسد معلمان در کلاس ها به رشد شناختی بچه ها کمتر توجه دارند که دلیل آن آشنایی اندک آنها با مفاهیم یادگیری است. به عنوان مثال ظاهرا مهم نیست که کودک ۳ ساله قادر است حروف الفبا را بیاموزد یا نه؟ از طرفی معلمان کمتر به مسایل عاطفی و اجتماعی زبان آموزان توجه می کنند. به راحتی بچه ها را سرزنش می کنند و یا از کلاس بیرون می کنند. آنها خیلی راحت به کودکان می گویند که توانایی یادگیری زبان را ندارند وهیچی یاد نگرفته اند. گاهی با انجام بازی های گروهی بی مورد، حس رقابت و نه رفاقت را در آنها تقویت می کنند و نمی دانند که با این کار در حال از بین بردن اعتماد به نفس، عزت نفس، خودباوری و ایجاد حس حسادت در کودکان می باشند. متاسفانه مربیان حتی سعی نمی کنند در حد فهم کودکان با آنان سخن بگویند تا یک رابطه عاطفی و اجتماعی ایجاد شود. محققان اعتقـاد دارند، اگـر در آغاز یـادگیري مطلبـی، تجربه اي تلخ و یا شیرین از آن در ذهن ایجاد شود، این تجربـه تـا آخـر عمـر در ذهـن بـاقی می ماند، به شکل باور در می آید و به سختی تغییر می یابد. مثلاً کسی که براي اولین بار موسیقی یاد می گیرد، اگر معلم به اشتباه در سنی که فرد آمادگی یـادگیري آن را نـدارد بـه او بـه اجبـار موسیقی تدریس کند و آن شخص به علـت عـدم یـادگیري، توسـط معلـم در مقابـل دیگـران سرزنش شود، این تجربه آنچنان تأثیري در مغز و روح او ایجاد می کند که باعث مـی شـود تـا آخر عمر از موسیقی بدش بیاید. حال به نظر می رسد، ما با آموزش ناصحیح زبان انگلیسـی در مهد کودكها به این امر دامن می زنیم و انگیزة یادگیري در سنین بالاتر را از بین می بریم.
برای رفع این مشکلات موارد زیر پیشنهاد می شود:
۱- آموزش و پرورش و یا بهزیستی به عنوان متولیان آموزش کودکان، می بایست به رصد بیشتر مهـد کـودكهـا پرداختـه و پـس از مشـاوره بـا اسـتادان فـن آمـوزش زبـان انگلیسـی، روانشناسان و جامعه شناسان آموزشی به ارائۀ طرحـی جـامع و مـانع در زمینـۀ آمـوزش زبـان انگلیسی بپردازند.
۲- معلمان زبان می بایست دوره هایی ویژه راجـع بـه آمـوزش یـادگیري (روانشناسـی و جامعه شناسی آموزشی) به کودکان ببینند و پـس از دریافـت مـدرك رسـمی از سـوي مجـامع ذيصلاح به آموزش بپردازند.
۳- معلمان زبان باید در کارگاههاي آموزشی مربوط بـه آمـوزش زبـان انگلیسـی شـرکت کرده و با انواع شیوه هاي تدریس به کودکان آشنایی کامل پیدا کنند.
۴- با توجه به مسایل فرهنگی موجود در ایران، که در آن انگلیسی بـه عنـوان زبان خارجی تلقی می شود، گروهی محقق می بایست بـه یـافتن بهتـرین زمـان یـادگیري زبـان انگلیسی در ایران بپردازند. مسلماً، یافتن بهترین زمـان یـادگیري از بـه هـدر رفـتن بسـیاري از سرمایه هاي مادي و انسانی جلوگیري می کند.
۵- فضاهاي آموزشی می بایست با استانداردهاي جهـانی آمـوزش و یـادگیري همخـوانی داشته باشند و این مراکز پس از دریافـت مجوزهـاي لازم اقـدام بـه آمـوزش نماینـد. و بسـیار پسندیده است اگر این مراکـز بـر اسـاس اسـتانداردهاي کسـب شـده ماننـد هتـلهـا بـه مهـد کودكهاي یک ستاره و یا چند ستاره تبدیل شوند تا والدین آگاهی بیشتري نسبت به آنها پیـدا کنند.