وقتی در جلسات آموزشی به والدین می گوییم که اگر زیاد فرزندشان را نصیحت کنند, اعتماد به نفس او کم می شود و نمی تواند مستقلانه فکر کند و تصمیم بگیرد، عده ای بسیاری با ما مخالفت می کنند؛ آنها می گویند که بچه ها به نصیحت های والدینشان نیاز دارند. اما واقعیت این است که وقتی مدام فرزندانتان را نصیحت می کنید، آنها احساس بی لیاقتی می کنند و از دست شما ناراحت می شوند و از خودشان می پرسند چرا قبلا راجع به آن مساله فکر نکرده بودند و یا اینکه چرا والدنشان در زندگی آنها دخالت می کنند.
وقتی فرزند شما متوجه می شود که چه کاری درست است و چه کاری باید انجام دهد، عزمش را جزم می کند تا آن کار را انجام دهد و برای انجام آن کار احساس مسئولیت می کند. از طرفی دیگر زمانی که والدین به مشکلات فرزندانشان توجه نمی کنند، آنها احساس می کنند به حال خودشان رها شده اند؛ با این همه ما به شما پیشنهاد می کنیم بین بی تفاوتی کامل و دخالت و نصیحت کردن بیش از حد به بچه ها، به فرزندتان کمک کنید افکار و احساسات خودشان را سامان دهد. به مثال زیر توجه کنید:
دختر عزیم از حرف هایی که به من زدی، احساس می کنم که تو هم دلت می خواد با دوستات باشی و هم دلت می خواد پیش بچه هایی که دوستشون نداری، نری. مشکل فرزندتان را به صورت یک سوال با او در میان بگذارید: به نظرت چطور می تونی هم مهمونی بری و هم حرفای بد کسی رو که دوستش نداری، تحمل کنی؟ بهتر اس بعد از اینکه چنین سوالاتی را از فرزندتان می پرسید، ساکت بمانید تا او نظر خودش را بدهد. وقتی شما سکوت می کنید، او می تواند راه حل پیشنهادی خودش را به شما بگوید. به فرزندتا بگویید که می تواند از منابع اطلاعاتی دیگری نیز اطلاعات به دست آورد مثل بگویید من می دانم که میتوانی با استفاده از وب سایت هایی که در اینترنت وجود دارد برای این مشکل راه حلی پیدا کنی.
وقتی با فرزندمان حرف می زنیم و درباره نظر خودمان با او حرف می زنیم بهتر است نظر خودش را نیز بپرسیم. در این صورت او احساس می کند چیزی که از نظر ما منطقی و درست است، ممکن است از نظر او اینگونه نباشد. همچنین وقتی به فرزندتان فرصت کافی می دهید که به احساسات و افکار خودش پی ببرد، او می تواند نظر خودش را به شما بدهد؛ به خصوص اگر شما محترمانه با او حرف زده باشید.