رفتن به محتوای اصلی
امروز: ۰۵:۴۱:۰۵ ۲۰۲۴/۲۵/۰۴     ورود
EN - FA

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

osulamadesazi

در این کتاب دکتر جان سی. مکسول به شما کمک می کند قابلیت های نهفته در افرادتان را کشف کنید و آن ها را به ابزارهای لازم برای کسب برتری و رسیدن به نهایت توان خویش مجهز سازید. مکسول می گوید: موفقیت رهبران را می توان بیشترین استفاده از توانایی های اطرافیانشان تعریف کرد. این کتاب مکمل اصول روابط، اصول نگرش و اصول رهبری است. در اینجا خلاصه این کتاب را آورده ایم.

چرا باید دیگران را آماده کنم؟

عدد یک کوچک تر از آن است که با آن بتوان به عظمت رسید.

 

ما افرادی را که دست تنها موفق شده اند تحسین می کنیم، اما حقیقت این است که هیچ کس به تنهایی هیچ کار باارزشی انجام نداده است. حتی آلبرت اینشتین می گوید: روزی چند بار در می یابم که چه مقدار زیادی از زندگی بیرونی و درونی من بر مبنای کار و زحمت همنوعانم - زنده و مرده- استوار است و چقدر باید تلاش کنم تا آن چیزهایی را که دریافت کرده ام به نوبه خود جبران کنم. یک ضرب المثل چینی می گوید: پشت هر مرد توانایی، مردان توانای بسیار دیگری هستند. حقیقت این است که کار گروهی قلب هر دستاورد بزرگی را تشکیل می دهد. به این علت است که می گویم عدد یک کوچکتر از آن است که با آن بتوان به عظمت رسید. شما به تنهایی هیچ کار ارزشمندی نمی توانید انجام دهید. هیچ مشکلی نیست که همراه هم نتوانیم حلش کنیم و کمتر مشکلی هست که خودمان به تنهایی بتوانیم حلش کنیم. 

قدرت گروه ها به دلایل زیر است:

- گروه افراد بیشتری را در بر می گیرد و در نتیجه منابع، افکار و انرژی بیشتری نسبت به یک فرد تنها دارد.

- گروه افکار زیادی برای رفع نیازها و رسیدن به هدف ها عرضه می کند در نتیجه برای هر وضعیتی چندین انتخاب پیش رو می گذارد.

- گروه افتخار پیروزی و ننگ شکست را تقسیم می کند که این امر باعث فروتنی و همدلی می شود.

- گروه رهبران را برای رسیدن به هدف پاسخگو نگه می دارد.

- گروه بیشتر از فرد تنها کار انجام می دهد.

چرا ما تنها کار می کنیم؟

۱- نفس: کمتر کسی دوست دارد اعتراف کند که نمی تواند همه کارها را انجام بدهد. وقتی دریابید که دیگران می توانند کمکتان کنند تا کارتان را بهتر از موقعی که تنهایید انجام دهید، گام بزرگی در مسیر رشدتان برداشته اید.

۲- احساس عدم امنیت: رهبران که احساس امنیت نمی کنند به دو دلیل قادر به ساختن گروه نیستند: یا می خواهند روی همه چیز تسلط داشته باشند، یا می ترسند کسی قابل تر از آن ها جایشان را بگیرد. در هر دو صورت توان بالقوه خودشان را کاهش می دهند و کار و کوشش افرادی را که با آن ها کار می کنند تلف می کنند.

۳- ساده لوحی: این افراد مشکلات موجود در راه انجام دادن کارهای بزرگ را دست کم می گیرند، در نتیجه سعی می کنند تنها کار کنند.

۴- بد اخلاقی: بعضی ها خیلی اجتماعی نیستند و اصلاً به ساختن و آماده سازی گروه فکر نمی کنند. اگر می خواهید کار بزرگی بکنید، باید به دیگران بپیوندید.

 چطور می توانم طرز فکر گروهی داشته باشم؟

سرمایه گذاری روی گروه، برداشت محصول عالی از کار  و تلاش را تقریباً تضمین می کند، زیرا گروه خیلی بیشتر از افراد می تواند کار انجام دهد.

 

 

چطور روی گروهتان سرمایه گذاری کنید:

۱- تصمیم بگیرید گروه بسازید: این شروع سرمایه گذاری روی گروه است. هر سفری با گام اول آغاز می شود.

۲- بهترین گروه ممکن را تشکیل دهید: این امر توان بالقوه گروه را بالا می برد. هر گروهی می تواند از عضوگیری بهترین افراد در دسترس سود ببرد. تنها یک گروه است که نباید بروید و بازیکنان بهتری برای آن بیابید و آن هم خانواده است.

۳- بهای پرورش گروه را بپردازید: این امر رشد گروه را تضمین می کند. باید انرژی، پول، وقت خود را صرف آن کنید و گاهی اهداف شخصی خود را کنار بگذارید.

۴- کارها را همراه هم به صورت گروهی انجام دهید: این کار باعث همدلی می شود. نه تنها در حوزه کاری، بلکه در زمین های شخصی نیز دور هم جمع شوید و با هم اردو بروید

۵- اعضای گروه را با دادن مسئولیت و اختیار توانمند کنید: این کار باعث ظهور رهبران در گروه می شود. بیشترین رشد افراد معمولاً از راه آزمون و خطای شخصی صورت می گیرد. اگر رهبر هستید از مقامتان محافظت نکنید یا قدرتتان را احتکار نکنید. آن را بین دیگران پخش کنید.

۶- اعتبار موفقیت ها را به گروه بدهید: بیشتر مردم این احساس را دارند که اگر کسی قدر تلاش های آن ها را بداند، حاضرند به شدت کار کنند. از اعضای گروهتان تعریف کنید. هرگز افتخارات را به خود اختصاص ندهید و همیشه تقصیرها را گردن بگیرید.

۷- مراقب باشید که سرمایه گذاری تان روی گروه حتماً سوددهی داشته باشد: با این کار احساس مسئولیت گروه را بالا می برید. باید ببینید وقت و انرژی که صرف افراد گروه می کنید ارزشش را دارد یا نه.

۸- سرمایه گذاری روی بازیکنانی را که رشد نمی کنند متوقف کنید: این کار جلوی زیان های بیشتر تیم را می گیرد. اگر کسی از رشد کردن یا تغییر کردن به نفع سایر اعضای گروه خودداری کرد، او را کنار بگذارید.

۹- فرصت های جدید برای گروه خلق کنید: این کار باعث گسترش گروه می شود و همه می توانند از فرصت رشد کردن و رسیدن به نهایت توان بالقوه شان برخوردار شوند.

۱۰ بهترین فرصت ممکن برای موفق شدن را به گروه بدهید: این امر سود بالاتر گروه را تضمین می کند. یکی از وظایف شما این است که موانع راه را بردارید تا گروه بیشترین فرصت ممکن برای کسب موفقیت را داشته باشد. 

چه کسی را باید آماده کنم

نزدیک ترین افراد به رهبر، میزان موفقیت او را تعیین می کنند.

 

اگر روی کار دیگران نظارت می کنید و می خواهید رهبر پرورش دهید، موظفید که:

۱- از آن ها برای آنچه هستند قدردانی کنید. ۲- ایمان داشته باشید که آن ها نهایت تلاششان را می کنند. ۳- موفقیت هاشان را تحسین کنید.۴- مسئولیت شخصی خودتان نسبت به آن ها به عنوان رهبرشان را بپذیرید.

رهبران بزرگ همگی یک وجه اشتراک دارند. آن ها می دانند که پیدا کردن و نگه داشتن افرد خوب، مهم ترین وظیفه رهبر است. اگر می خواهید رهبر موفقی باشید، باید سایر رهبران اطرافتان را پرورش دهید و آماده کنید. کلید احاطه کردن خودتان با رهبران دیگر این است که بهترین افرادی را که می توانید بیابید، و پس از آن آماده شان کنید تا بهترین رهبر ممکن شوند.

چرا رهبران بزرگ رهبران دیگر تربیت می کنند:

- نزدیک ترین افراد به رهبر، میزان موفقیت او را تعیین می کنند: نزدیک ترین افراد به رهبر، میزان شکست او را تعیین می کنند. به عبارت دیگر افراد نزدیک من باعث موفقیت یا شکستم می شوند. هر یک از افراد سازمان شما دو سطل در دست دارد. آنچه رهبر باید بپرسد این است: دارم آن ها را تربیت می کنم که در زمان مشکل؛ آن ها از بنزین استفاده کنند یا از آب؟

- رشد توان بالقوه سازمان ارتباط مستقیم با توان بالقوه کارکنان آن دارد: رشد رهبر یعنی رشد سازمان. هیچ شرکتی بدون رشد رهبران درونش نمی تواند رشد کند. وقتی رهبران به طور مثبتی تغییر کنند؛ رشد هم به طور خودکار از پی آن خواهد آمد. قدرت هر سازمانی محصول مستقیم قدرت رهبران آن است. رهبران ضعیف یعنی سازمان های ضعیف. رهبران قوی یعنی سازمان های قوی. همه چیز با رهبری فراز و فرود می یابد.

- رهبران بالقوه دست یاری دراز می کنند و بخشی از بار را به دوش می گیرند: هیچ مدیری هرگز از این که افرادش قوی و کارآمد باشند ضرر نکرده است. رهبران اطراف من دو کار مهم را برای من انجام می دهند: ۱- توصیه هایشان را در اختیار من قرار می دهند: رهبران چیزی را به شما می گویند که باید بشنوید. توصیه های پیش از تصمیم گیری ارزش بالقوه دارند. عقیده ای که پس از تصمیم گیری ابراز شود بی ارزش است. ۲- آن ها ذهنیت رهبری پیدا می کنند: نزدیکان رهبر مثل رهبر فکر می کنند. این کار به آن ها قدرت لازم برای سبک کردن بار رهبری را می دهد. این امر خصوصاً در حوزه هایی چون تصمیم گیری، طرح عقاید گوناگون و دادن امنیت و جهت گیری به دیگران بسیار باارزش است.

- رهبران، رهبران بالقوه را جذب می کنند: هر چیزی مشابه خود را جذب می کند. برای جذب رهبر، رهبر لازم است. جذب در واقع اولین گام آماده سازی دیگران است. اگر نخواهید همه بارها را خودتان به دوش بکشید، باید رهبران را پرورش دهید و آماده کنید. رهبران خوب بنا به این دلایل می توانند رهبران بالقوه را جذب کنند:

- رهبران مثل آن ها فکر می کنند.

- رهبران احساساتی را بیان می کنند که رهبران دیگر درک می کنند.

- رهبران محیطی خلق می کنند که رهبران بالقوه را جذب می کند.

- رهبران از وجود افراد بسیار بااستعداد احساس خطر نمی کنند.

- رهبران آماده بسط می یابند و آینده سازمان را بهبود می بخشند: بیشتر مردم تنها موقعی تولید می کنند که کار را دوست داشته باشند. اما رهبران حتی وقتی کار را دوست ندارند تولید می کنند.

- هر چه افراد بیشتری را رهبری کنید، به رهبران بیشتری نیاز دارد: موفقیت یعنی نهایت استفاده از قابلیتی که دارید. من معتقدم موفقیت رهبر را می توان نهایت استفاده از قابلیت های افراد زیر دستش توصیف کرد.

 

رهبر بالقوه چگونه است؟

رهبران بزرگ به جستجوی رهبران بالقوه بر می خیزند و آن ها را می یابند، سپس آنان را به رهبران خوب بدل می کنند.

 

چیزی بسیار مهم تر از توانایی و قابلیت هست، و آن توانایی یافتن توانایی است. یکی از مسئولیت های اصلی رهبر، یافتن رهبران بالقوه است. این ها کسانی هستند که می خواهید وقتتان را برای آماده کردنشان سرمایه گذاری کنید. مردان همان گونه پرورش می یابند که معدن طلا استخراج می شود. باید چندین تن خاک جابه جا کرد تا یک اونس طلا به دست آورد. بد نیست با فهرست نویسی شروع کنیم. فهرست پنج ماده ای من این است:

ارزیابی نیازها:                                   چه چیزی لازم است؟

دارایی های موجود:                              چه چیزی در سازمان موجود است؟

توانایی نامزدها:                                  چه کسی تواناست؟

نگرش نامزدها:                                  چه کسی مشتاق است؟

دستاوردهای نامزدها:                            چه کسی کارها را با موفقیت انجام می دهد؟

فقط یک موقعیت است که فراتر از تجزیه و تحلیل نیازها می رود: وقتی شخص واقعاً باتجربه ای در دسترس است که الزاماً نیاز فعلی را برآورده نمی کند، هر کاری که می توانید بکنید تا حتماً استخدامش کنید. این شخص در بلند مدت تاثیر مثبتی روی سازمان خواهد داشت.

خصوصیاتی که باید در رهبر دنبالش بگردید:

۱- شخصیت: من هیچ خصوصیتی مهم تر از این نیافته ام. عیوب شخصیتی جدی را نمی توان نادیده گرفت. این عیوب همیشه در نهایت باعث ناکارآمدی رهبر می شوند. عیوب شخصیتی را نباید با ضعف اشتباه گرفت. برخی از خصوصیاتی که شخصیت خوب را می سازند عبارتند از: صداقت، درستکاری، انضباط شخصی، تعلیم پذیری، اطمینان پذیری، پشتکار، وجدان و اصول کاری قوی. اشخاص درست حرف و عملشان یکی است. شهرتشان خوب است و روراست و بی ریا هستند. نشان های هشدار دهنده عبارتند از:

- ناکامی شخص در قبول مسئولیت اعمال یا وضعیتش.

- عدم وفای به عهد یا انجام ندادن وظایف.

- انجام ندادن کارها در موعد مقرر.

قابلیت رهبری کردن هر کسی را به خوبی می توانیم از طرز اداره زندگی خودش دریابیم. روابط او با مافوق هایش، همکارانش و زیردستانش را بررسی کنید.

۲- نفوذ: رهبری یعنی نفوذ. هر رهبری دو خصیصه دارد: الف- دارد جایی می رود. ب- می تواند دیگران را ترغیب کند تا همراهش بروند.

۳- نگرش مثبت: نگرش مثبت یکی از باارزش ترین دارایی های انسان در زندگی است. اغلب اوقات آنچه مردم درباره مشکلشان می گویند واقعاً مشکلشان نیست. مشکل آن ها نگرشی است که باعث می شود با موانع زندگی به درستی دست و پنجه نرم نکنند. کسی که نگرش مثبت دارد، محدودیت های عادی زندگی را نمی پذیرد. او مصمم است قبل از پذیرش شکست، تمام توان خویش را به کار بگیرد. وقتی نگرشتان درست باشد، نه تنها آینده روشن و درخشان به نظر می آید، بلکه زمان حال هم سرورآمیز می شود. انسان مثبت می داند که سفر همان قدر لذت بخش است که رسیدن به مقصد.

۴- مهارت های عالی در ارتباط با مردم: مهارت های عالی در برقراری ارتباط با مردم یعنی توجه واقعی به دیگران، توانایی درک کردن مردم، و برقراری رابطه مثبت با دیگران را اولویت اصلی خویش قرار دادن. رفتار ما نسبت به دیگران، رفتار آن ها نسبت به ما را تعیین می کند.

۵- استعداد های آشکار: خداوند همه را با استعدادهای طبیعی خلق کرده است. اگر از سرتان استفاده کنید برنده می شوید ولی اگر عاطل و باطل بنشینید می بازید. افراد از لحاظ استعداد رهبری به چهار دسته تقسیم می شوند: الف- کسی که هرگز رهبر نخواهد شد: آن ها استعداد انجام دادن وظیفه بخصوصی را ندارند. ب- کسانی که می توانند رهبر باشند: چنین شخصی استعدادهای خوبی دارد ولی انضباط شخصی ندارد. چنین شخصی برای موفق شدن باید انضباط را در خود پرورش دهد. پ- کسانی که امکان رهبر شدن را دارند: این اشخاص استعداد خام دارند ولی مهارت های لازم برای بهره برداری از استعدادهایشان را ندارند. این اشخاص به تعلیم و تربیت نیاز دارند. ج- کسانی که باید رهبر باشند: تنها چیزی که این اشخاص نیاز دارند فرصت است. آنها استعداد های لازم، مهارت های لازم و نگرش درست را دارند.

۶- پیشینه رو به رشد: همیشه عملکرد گذشته کسی را که نامزد رهبری است بررسی کنید. رهبر قابل، رهبری است که در گذشته قابلیتش را نشان داده است.

۷- اعتماد به نفس: مردم از رهبری که اعتماد به نفس ندارد پیروی نمی کنند. در واقع مردم طبعاً به سوی کسانی کشیده می شوند که سرشار از اعتماد به نفسند. اعتماد به نفس مشخصه نگرش مثبت است. اعتماد به نفس توانمند می کند. رهبر بزرگ می تواند اعتماد به نفس را در پیروان ایجاد کند.

۸- انضباط شخصی: درد انضباط یک گرم وزن دارد ولی درد پشیمانی یک تُن. هر انسانی در روی زمین هر روز از مقدار وقتی مساوی با دیگران برخوردار است. اما میزان انضباط شخصی فرد تعیین می کند که چقدر می تواند از وقتش استفاده کند. سه چیز مشخصه رهبران منضبط است:

- اهداف کوتاه مدت و بلندمدت مشخصی برای خودشان تعیین کرده اند.

- برای رسیدن به این اهداف برنامه دارند.

- آرزویی دارند که به آن ها انگیزه می بخشد. تلاش در راه کسب این اهداف را ادامه دهند.

۹- مهارت های ارتباط موثر: رهبری که قابلیت حرف زدن و ارتباط برقرار کردن نداشته باشد، نمی تواند چشم اندازی را که در سر دارد به طور موثر منتقل کند و از افرادش بخواهد برای تحقق آن عمل کنند. مهارت های ارتباطی رهبر بالقوه شامل:

- بذل توجه حقیقی به کسی که با او صحبت می کند.

- توانایی تمرکز روی طرف مقابل.

- توانایی برقراری ارتباط با انواع و اقسام آدم ها.

- برقراری تماس چشمی با فرد مقابل.

- لبخند گرم.

۱۰- ناراضایتی از وضع موجود: رهبران بزرگ هرگز از سطح کنونی عملکردشان راضی نیستند. مدام در پی دست یافتن به دستاوردهای عالی و بالاترند. نارضایتی از وضع موجود به معنی نگرش منفی یا غرولند کردن نیست، به معنی آمادگی برای متفاوت بودن و خطر کردن است. کسی که از خطر کردن برای تغییر خودداری می کند نمی تواند رشد کند.

 

آماده سازی رهبر مستلزم چه چیزی است؟

آماده سازی نیز مثل پرورش دادن روندی دائمی است.

 

آماده سازی مثل پرورش دادن روندی دائمی است. نمی توان کسی را ظرف چند ساعت یا یک روز آماده کرد. با استفاده از فرمول ها یا نوار ویدیویی هم نمی تان این کار را کرد. آماده سازی باید با کار و کوشش و بنا به ویژگی های رهبر بالقوه صورت بگیرد.

نقش شما به عنوان آماده ساز: آماده ساز خوب کسی است که می تواند چشم انداز را القاء کند، رهبر بالقوه را ارزیابی نماید، ابزارهای لازم را به او بدهد و پس از آن کمکش کند تا سفر خویش را آغاز کند.

- آماده ساز الگو است.

- آماده ساز توانمند کننده است.

- آماده ساز مربی است.

گام های زیر را برای روند آماده سازی بردارید:

- با افرادی که آماده شان می کنید رابطه شخصی برقرار نمایید: تمام روابط آموزشی خوب از روابط شخصی آغاز می شوند. برای ایجاد روابط، از گوش دادن به داستان زندگی افراد شروع کنید. نقاط ضعف و قوت، اهداف و انگیزه های آن ها را بشناسید.

- رویاهایتان را با آن ها در میان بگذارید: این کار کمک می کند تا شما را بشناسند و بدانند به کجا می روید. همه رهبران بزرگ رویایی دارند و آن را با کسانی که می توانند به تحقق آن کمک کنند در میان می گذارند.

- خواهان تعهد شوید: بین علاقه و تعهد فرق است. وقتی علاقه مند به انجام دادن کاری هستید، فقط وقتی انجامش می دهید که راحت باشد. وقتی متعهد به چیزی هستید، هیچ بهانه ای را نمی پذیرید.

- برای رشد کردن هدف تعیین کنید: هدف است که برنامه را شکل می دهد؛ برنامه است که عمل را به راه می اندازد؛ عمل است که به نتیجه می انجامد؛ و نتیجه است که باعث موفقیت می شود و همه این ها از واژه ساده هدف آغاز می شود. در تعیین هدف این موارد را رعایت کنید:

- اهداف مناسب تعیین کنید.

- اهداف قابل حصول تعیین کنید.

- اهداف قابل سنجش تعیین کنید.

- هدف را به روشنی بیان کنید.

- کاری کنید که اهداف مستلزم رشد افراد باشد.

- اهداف را بنویسید.

- اصول اساسی را با افراد در میان بگذارید: افرادتان برای این که از نظر حرفه ای مولدتر و راضی تر باشند، باید بدانند مسئولیت های اساسی و اصلی شان چیست. یکی از بدترین مشکلات موجود در محیط های کاری امروز عبارت است از عدم درک بین کارفرما و کارکنان با کاری که کارکنان قرار است بکنند. باید برای آن ها روشن کنیم که مسئول چه چیزی هستند و مسئول چه چیزی نیستند. بعد آن ها می توانند تلاش هایشان را روی آنچه می خواهیم متمرکز کنند و موفق شوند.

این پنج گام آموزش افراد را به کار ببندید:

گام ۱: من الگو می شوم و کارها را انجام می دهم و افراد تحت آموزش تماشا می کنند.

گام ۲: من تعلیم می دهم. همچنان که کار را انجام می دهم، کارآموزان به من کمک می کنند.

گام ۳: من نظارت می کنم و کارآموزان کار را انجام می دهند و در صورت نیاز به آنها کمک می کنم و کارهایشان را اصلاح می کنم.

گام ۴:  من تشویق می کنم. من مطمئمن می شوم که او می داند بدون کمک دیگران چه کار کند و تشویقش می کنم تا کارش را بهبود ببخشد.

گام ۵: من تکثیر می شوم. وقتی رهبران جدید کارشان را خوب انجام دادند، نوبت آن هاست که به دیگران یاد بدهند.

سه وظیفه بزرگ به آن ها یاد بدهید: مسئولیت، اختیار و قابلیت پاسخگویی

اختیار سطوح مختلفی دارد:

- مقام: این نوع اختیار از شرح وظایف آن شخص فراتر نمی رود

- شایستگی: این نوع اختیار بر مبنای قابلیت های شخصی و توانایی انجام دادن کار استوار است.

- شخصیت: پیروان بر اساس ظاهر و جذبه شان به آن ها اختیارمی بخشند.

درستکاری: این نوع اختیار از کانون وجود شخص می آید و بر مبنای شخصیت استوار است.

معنویت: این نوع اختیار از تجربه فردی اشخاص با خدا و قدرتی که خدا از طریق آن ها به کار می گیرد می آید. این عالی ترین شکل اختیار است.

ابزار مورد نیاز آن ها را بدهید: مسئولیت دادن بدون دادن منابع، محدود کننده است. ابزارها چیزی بیش از تجهیزات را شامل می شود. مهم است که ابزارهای رشد و توسعه را فراهم کنید و مدتی از وقتتان را صرف آموزش افراد در حوزه های خاص مورد نیاز کنید.

کارشان را به طور منظم بررسی کنید: افراد احتیاج دارند که به طور منظم تشویق شوند و به آن ها گفته شود که کارشان را خوب انجام می دهند. این که من چند وقت یک بار به کار افراد رسیدگی می کنم بستگی به چند عامل داد: اهمیت کار، سختی کار، تازگی کار، جدید بودن فرد، مسئولیت کارمند.

معمولاً عملکرد ضعیف نتیجه یکی از این سه چیز است: ۱- عدم تناسب بین آن کار و شخص. ۲- آموزش یا رهبری ناکافی. ۳- معایب موجود در شخصی که کار را انجام می دهد.

جلسات دوره ای آماده سازی بگذارید: پس از آموزش جلسات دوره ای بگذارید تا همچنان رشد کنند و کم کم مسئولیت آماده سازی دیگران را به عهده بگیرند. مطالب زیر را در این جلسه ها بگنجانید:

- اخبار خوب: همیشه جلسات را با نکته ای مثبت شروع کنید.

- بینش: ممکن است افراد چنان غرق کار شوند که بینشی را که سازمان را پیش می راند از نظر دور بدارند.

- محتوا: سعی کنید آموزش را بر افراد متمرکز کنید نه درس.

- مدیریت: هر مسئله ای سازمانی را که به افراد احساس امنیت می بخشد و رهبری شان را تشویق می کند، در آن بگنجانید.

- توانمندسازی: وقتتان را صرف تماس و گفتگو با افراد نمایید آن ها را به طور شخصی تشویق کنید تا افراد آماده شوند.

 

رهبر چطور می تواند به دیگران الهام ببخشد تا برتری کسب کنند؟

افزودن ارزش به راستی جوهر آماده سازی دیگران است.

 

خصایص رهبران بزرگ اندیش:

- برای اعضای گروهشان ارزش قائلند: بیل راسل می گوید: مهم ترین معیار این که خوب بازی کردم یا نه این بود که چقدر باعث شدم هم بازی هایم خوب بازی کنند.

- به چیزی ارزش می گذارند که اعضای گروه برایش ارزش قائلند: آن ها ارزش اعضای تیمشان را درک می کنند. گوش می دهند تا منظور حرف های آن ها را کشف کنند.

- به ارزش اعضای گروهشان می افزایند: افزودن ارزش دیگران واقعاً جوهر توانمندسازی آن هاست. یعنی رهبر باید راه هایی برای کمک به بهبود نگرش ها و قابلیت های آنان بیابد.

- خودشان را ارزشمندتر می کنند: اگر می خواهید قابلیت اعضای گروهتان را بیشتر کنید، خودتان را بهتر کنید.

اگر می خواهید رهبر بزرگ اندیشی شوید که دیگران را بهتر می کند، کارهای زیر را انجام دهید:

۱- پیش از این که دیگران به شما ایمان بیاورند، شما به آن ها ایمان بیاورید.

۲- پیش از این که دیگران به شما خدمت کنند، شما به آن ها خدمت کنید.

۳- پیش از این که دیگران به ارزش شما بیفزایند، شما به ارزش آن ها بیفزایید.

یکی از حقایق اساسی زندگی این است که مردم همیشه جذب کسی می شوند که ارزششان را بالا می برد و از کسانی که از ارزششان می کاهند  دوری می کنند.

 

چطور می توان به دیگران کمک کنم تا به نهایت توان بالقوه شان برسند؟

کمک کردن به افراد درست در زمان درست، رمز اساسی موفقیت فردی و گروهی است.

 

اگر بتوانید در پرورش افراد سازمانتان موفق شوید و آن ها را برای رهبری کردن آماده کنید، موفق خواهید بود. اگر آن ها را توانمند کنید و انگیزه کسب موفقیت به آن ها بدهید، از شما به عنوان رهبرشان سپاسگزار خواهند بود. شما می توانید گام دیگری بردارید و افرادتان را به نهایت توان بالقوه شان برسانید. می توانید به آن ها کمک کنید جایگاه خاص خودشان را در زندگی پیدا کنند.

فرد نادرست در جای نادرست= عقبگرد

فرد نادرست در جای درست= یاس

فرد درست در جای نادرست= آشفتگی

فرد درست در جای درست= پیشرفت

افراد درست در جای درست= افزایش چند برابر

برای قرار دادن افراد در جایی که استعدادش را دارند و افزایش توان گروه سه چیز لازم دارید:

۱ گروه را بشناسید.

۲- موقعیت را بشناسید.

۳- بازیکن را بشناسید.

مادر ترزا می گوید: من می توانم کاری را بکنم که شما نمی توانید، و شما می توانید کاری را بکنید که من نمی توانم، و همراه هم می توانیم کارهای بزرگ بکنیم.

از پیدا کردن جای مناسب برای خودتان شروع کنید: در حال حاضر ممکن است در موقعیتی نباشید که جایگاه دیگران را در گروهتان تعیین کنید. با رهنمودهای زیر جایگاه مناسب خودتان را پیدا کنید.

- مطمئن باشید: اگر بگذارید احساس عدم امنیت وجودتان را بگیرد، بی انعطاف می شوید و از تغییر اکراه خواهید داشت. و در نتیجه نمی توانید همراه با تغییر رشد کنید.

- خودتان را بشناسید: تا زمانی که نقاط قوت و ضعف خودتان را نشناسید، نمی توانید جایگاه درستتان را پیدا کنید.

- به رهبرتان اعتماد کنید: رهبر خوب کمکتان می کند تا در جهت درست حرکت کنید.

- تصویر بزرگ را ببینید: اگر تنها انگیزه تان برای پیدا کردن جایگاه درستتان کسب منفعت شخصی است، انگیزه ضعیفتان ممکن است مانع کشف آرزوی حقیقی تان شود. جایگاه شما در گروه فقط در چارچوب تصویر بزرگ معنا می یابد.

- روی تجربه تان تکیه کنید: آنچه درست است را امتحان کنید و از شکست ها و موفقیت هایتان درس بگیرید. وقتی جایگاهتان را کشف کردید، می گویید: هیچ جایی شبیه این جا در هیچ کجا نزدیک اینجا نیست، پس این باید همان جای واقعی باشد.

 

field_video
کپی رایت | طراحی سایت دارکوب