
کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری نسبت به کودکان فاقد اختلال های یادگیری، رشد اجتماعی پایین تری دارند. مشکلات بین فردی و اجتماعی مبتلایان به اختلال یادگیری را پیامد توانایی ضعیف آنها در اکتساب و کاربرد قوانین و راهبردهای فراشناختی دانستند و معتقد بودند این قبیل نقایص می تواند علت برخی از مشکلات این افراد به هنگام مواجهه با تکالیف یادگیری باشد. مشکلات رفتاری مبتلایان به اختلال یادگیری به ضعف شناخت اجتماعی آنها مرتبط است و این قبیل نقایص به دلیل فقدان تجارب اجتماعی مناسب و کافی است و علت عصب شناختی ندارد. برای این که تعامل اجتماعی به صورت مناسب تحقق یابد لازم است محرک اجتماعی به درستی رمز گردانی شود و با دیگر اطلاعات مربوط مقایسه و تفسیر شود. هر چه محرک اجتماعی بهتر پردازش شود، لیاقت و مهارت اجتماعی کودک بیشتر و تعامل او با دیگران موفقیت آمیزتر خواهد بود. بدیهی است ضعف کودکان ناتوان در یادگیری در پردازش اطلاعات اجتماعی مانع این موفقیت می شود. ضعف در شناخت اجتماعی در کودکان ناتوان در یادگیری باعث می شود که آنها نتوانند نشانه های اجتماعی، احساس ها و هیجان های دیگران را تفسیر و درک کنند و در اغلب موارد عدم توانایی تفسیر حرکات بدنی، بیان چهرهای ونوسانات صدا بر روابط اجتماعی آنها تاثیر می گذارد. ناکامی این کودکان در روابط مناسب اجتماعی آنها را در خطر ابتلا به اختلال های رفتاری و مشکلات اجتماعی قرار می دهد. این سبب می شود که آنها دوستان اندکی داشته باشند، از جانب همتایان خود طرد شوند و کمتر مورد احترام معلم و سایر افراد واقع شوند.
به نظر می رسد یکی از دلایل مهم در مشکلات اجتماعی از جمله شناخت اجتماعی ضعیف مربوط به نارسایی در کنش های اجرایی است. بررسی های مختلف نشان می دهد که کارکردهای اجرایی به مجموعه ای از فرایندهای شناختی (شامل بازداری و کنترل محرکها، حافظه فعال، انعطاف پذیری شناخت، برنامه ریزی و سازماندهی) اطلاق می شوند که در مدیریت رفتار هدفمند به کار گرفته می شوند. با توجه به مشکلات رفتاری همچون انزاواطلبی، اضطراب، افسردگی و رفتارهای توام با پرخاشگری می توان به مسئولان و صاحب نظران حیطه مشکلات یادگیری پیشنهاد نمود که به مشکلات رفتاری کودکان ناتوان در یادگیری بیشتر توجه کنند و امکاناتی در جهت حل این مشکلات فراهم آورند به علاوه رشد اجتماعی این کودکان را تقویت کنند.