
در عصر امروز و با توجه به پيچيدگي جوامع و بروز نابهنجاري هاي رواني و رفتاري در بين کودکان و نوجوان، لزوم پرداختن به فرايند اجتماعي شدن آنها و مطرح کردن راهبردهاي صحيح براي تقويت و شکوفايي اين پديده بيش از پيش احساس مي شود. معيارهاي اصلي رشد و تحول اجتماعي شامل سازگاري با ديگران و رعايت حال و خواست هاي منطقي و مشروع اطرافيان است. بديهي است که اگر کودک يا نوجواني به سازگاري با خويشتن نرسيده باشد قادر به سازگاري با اطرافيان نيست. هدف نهايي رشد اجتماعي کودکان و نوجوانان کمک به آنان به منظور دست يابي به سعادت فردي و اجتماعي در مسير رشد و کمال شخصيت آدمي است. دانش آموزاني که در حال ورود به هزاره سوم اند بايد افرادي باشند که توانايي فکر کردن براي خودشان، خودآموزي، خود تعديل کنندگي، خود جهت دهي و داوري مدلل را داشته باشند. انها براي توانمند شدن در برخورد منطقي با چالش ها و مسائل زندگي، به يادگيري مهارتهاي فراسوي محتواي دانش نيازمندند. ا ز مهارتهاي اوليه که چنانچه فردي به آنها مجهز باشد مي تواند بسياري از هيجانهاي مخرب را از خود دور کند و از سلامت رواني بيشتري برخوردار باشد، مي توان هنر ارتباط برقرار کردن و هنر گفت و گو با ديگران را نام برد. توانايي اجتماعي شدن کودکان با کسب مهارت گفت و گو افزايش مي يابد و آنها در جامعه بيش تر پذيرفته خواهند شد و طبعاً تاثيرات اجتماعي بيشتري را دريافت مي کنند. آنها با داشتن ارتباطات سالم، رشدي بهتري مي يابند و از منابع حمايت - عاطفي بيشتري برخوردار مي شوند. چگونگي تربيت سالهاي نخستين و آموخته ها و ديدگاه هاي فکري، اجتماعي، و مذهبي نوجوان در تندي و کندي يا مثبت و منفي بودن تعاملات فرد تاثير شايسته اي دارد و کمترين برداشت اين که، در بازگردانيدن حالت تعادل و حس اعتماد به خود و ايجاد و ابراز روحيه سازگاري نوجوان، عامل بزرگي شناخته مي شود. در اغلب فرهنگها و جوامع سن اجتماعي شدن سن ورود به مدرسه است. بنابراين برنامه مدارس بايد به گونه اي تنظيم شود که، علاوه بر پرورش استعدادها و مهارتهاي گوناگون و آماده کردن محيط مناسب براي رشد طبيعي کودک، او را فردي اجتماعي بار آورد؛ به طوري که، صلاح خود را در صلاح جامعه بداند و به قول ديويي فيلسوف مشهور آمريکايي، آموزش و پرورش جديد بايد هميشه تغييرات و نيازهاي اجتماعي را در نظر بگيرد و ميان محيط مدرسه و محيط زندگي حقيقي و فعاليتهاي مثبت آن ارتباط برقرار کند. در مدرسه کودکان بخش بزرگي از خودپنداره شان را براساس کيفيت روابط با ديگران شکل مي دهند. اگر کودکي مهارتهاي اجتماعي نداشته باشد، اغلب از طرف ديگر همسالان پذيرفته نمي شود. اجازه دادن به کودک براي انجام کارهاي شخصي اش و تمجيد و تحسين او در زمينه هاي پيشرفتش، به کوشا ساختن او منجر مي شود و محدود کردن فعاليتهاي کودک و انتقاد مدام از کارهاي که او انجام مي دهد به احساس حقارت او مي انجامد.