
آموزش موسيقي در دهه هاي اخير به منزله راهبردي موثر براي افزايش توانمندي هاي ارتباطي، شناختي و عاطفي نوجوانان به کار برده شده است. بسياري از متخصصان و مربيان بر اين باورند که پاسخهاي موسيقايي افراد طبيعي ترين واکنشهاي وي به شمار مي روند و در زمينه هاي مختلف يادگيري نقش مهمي دارند. بنابراين تاثير مثبت موسيقي بر عملکرد مغز انسان و کاربردهايش مطلب تازه اي نيست. چنين اثراتي به خصوص در مورد انواع خاصي از موسيقي کلاسيک بيان شده و به کار گرفته شده است. به خصوص در حوزه خلاقيت که خود در دهه هاي اخير مورد کاوش و بررسي مي باشد. موسيقي عملکرد توجه و همچنين عملکرد حافظه عملي را افزايش مي دهد. اثرات گوش دادن موسيقي در کوتاه مدت بلافاصله ظاهر شده و مي توان آن را درمعيارهاي استاندارد شده و پذيرفته شده همچون خلاقيت و بهره حافظه به خوبي مشاهده کرد. دانش آموزاني که در جلسات آموزش موسيقي دالکروز شرکت دارند، در تعامل با دانش آموزان ديگر تشويق مي شوند که روشهاي جديد و بيشتري را ايجاد کنند و آنها را پيگيري کنند. در اين جلسات با توجه به مهارتهاي حرکتي که همگام با موسيقي است و بيشتر به صورت گروهي انجام مي شود، دانش آموزان با انواع فعاليتها سرو کار دارند و تعاملات گروهي بين آنها زياد بوده، روش هاي نوين بيشتري را خلق مي کنند. علاوه بر اين از شرايط محيطي تاثيرپذيري بيشتري داشته و آموزش موسيقي دالکروز با ايجاد محيطي دور از استرس و فشار رواني بر خلاقيت تاثير مي گذارد.
موسيقي دالکروز: آموزش دالکروز شامل مواردي چون شناخت متداول اجزاء و هماهنگي حرکتي بدن با موسيقي است. تکنيکي که از حرکت بدن براي ايجاد احساس ريتم موزيکال استفاده مي کند که با تربيت گوش، نت خواني و بداهه نوازي توام است. دالکروز کوشش کرد روشي را ابداع کند که دانش آموزان آن را به طور شنوايي باطني و تقويت حس ششم و احساس عضلاني که با ذهن در ارتباطند و در موسيقي داراي عناصر زمان، فضا و انرژي هستند انجام دهند. تقويت حس لامسه به وسيله تجربه ريتم از طريق حرکت بدن بخشي از روش دالکروز بوده است که به آساني در آموزش کودکان و موسيقي درماني به کار رفته است.