
آموزش موسیقی در دهه های اخیر به منزله راهبردی موثر برای افزایش توانمندی های ارتباطی، شناختی و عاطفی کودکان به کار برده شده است. بسیاری از متخصصان و مربیان بر این باورند که پاسخهای موسیقایی کودک طبیعی ترین واکنشهای وی به شمار می روند و در زمینه های مختلف یادگیری نقش مهمی دارند. بررسی تاریخ هنر موسیقی نیز نشان می دهد که در بسیاری از موارد موسیقی با ریاضیات مقایسه شده است؛ یعنی هر دو از طریق برقراری پیوند بین تجریدات و ساختن الگوها، به افکار و تصورات می پردازند و الگوهای روابط مورد نظر آنها غیرکلامی اند. در مورد رابطه آموزش موسیقی و پیشرفت ریاضیات کودکان به موارد زیر می توان اشاره کرد:
۱- پایه های اصلی موسیقی با ریاضیات مرتبط است: اول آنکه نت ها، فواصل، گامها،، هارمونی، ملودی و حالت ها با تناسب و روابط عددی، اعداد صحیح و لگاریتم ارتباط دارند. دوم آنکه، مفاهیم ریاضی در ملودی و ریتم حضور دارند. نت نویسی در موسیقی مفاهیمی از زمان (طول نت ها، خطوط میزان و کسر میزان)، ریتم (ضرب و گروهبندی نت ها در سرعت)، زیر و بمی (کلیدها، خطوط حامل و فرکانس صدا) و دینامیک را در بر می گیرند. این عناصر با عملیات حسابی مشخص (تقسیم، ضرب، جمع و تابع لگاریتمی)، مثلثات و هندسه رابطه دارند. کودکانی که موسیقی فرا می گیرند با الگوهای زیادی آشنا می شوند و این امر به آنها کمک می کند تا الگوهای موجود در ریاضی را تشخیص دهند.
۲- مداربندی ریاضی و موسیقی در مغز با یکدیگر مرتبط است؛ بدین ترتیب آشنایی با موسیقی در دوران اولیه کودکی به آموزش درس ریاضی در سالهای بعد می تواند کمک کند. تحقیقات نشان داده است که آموزش موسیقی در مداربندی عصبی (احتملاً در مناطق قشر پیش پیشانی راست و گیجگاهی زیرین چپ) تغییر ایجاد می کند و این تغییر باعث بهبود استدلا فضایی- زمانی می شود.
۳- محققان همبستگی عصبی بین آموزش رسمی موسیقی و پیشرفت ریاضیات کودکان را با استفاده از اِم آر آی کنشی بررسی کرده اند. این محققان بر این باورند که رابطه آموزش موسیقی و پیشرفت در ریاضیات ممکن است با بهبود عملکرد حافظه کوتاه مدت و افزایش بازنمایی انتزاعی کمیتهای عددی مرتبط باشد.
۴- نظریه هوش چندگان گاردنر نیز رابطه یادگیری موسیقی و ریاضی را تایید می کند. در این نظریه، هوش موسیقایی به عنوان یکی از مقوله های اصلی هوش در نظر گرفته شده است که مبین اهمیت موسیقی در آموزش و یادگیری و به طور کلی در زندگی است. براساس این نظریه با آموزش موسیقی به کودکان مقوله های هوشی دیگر آنها را می توان ارتقاء بخشید.
در حال حاضر، موسیقی اُرف متداول ترین و جامع ترین روش آموزش موسیقی به کودکان است که آن را آهنگساز آلمانی کارل اُرف ابداع کرد. در این روش هنرجویان، موسیقی را بر پایه فعالیتهای شنیدن، خواندن و حرکت کردن، همراه با نواختن سازهای کوبه ای مانند طبل، سه گوش، چوب و سازهای موزون مثل زیلوفون، متالوفون، بلز و غیره فرا می گیرند. اُرف تلاش کرده است که بر اساس گرایش حسی و عملی ذهن کودکان و بدون اتکاء بر مبانی نظری، تمرینهایی ابداع کند تا کودکان بتوانند به سادگی به دنیای موسیقی وارد شوند.