
نخستين سال هاي زندگي نقش مهمي در تحول جسماني، ذهني، اجتماعي و شخصيت کودک دارد. نخستين تجربه هاي زندگي، ممکن است تحول بعدي کودک را تسريع کند و يا از پيشرفت آن بکاهد. بنابراين، آشنايي با مراحل تحول کودکان، به والدين و مربيان کمک مي کند تا انتظارها و مراقبت از کودکان را درک کنند. دانشمندان علوم عصب شناسي معتقدند که کودکان با سطوح بالاي توانمندي يادگيري متولد مي شوند و محيط مي تواند محرکهايي براي يادگيري فراهم کند و تجربه هاي غني نيز به نيرومندي مغز مي انجامد. لذا کودکي که در محيطي سرشار از محرکات غني به سر مي برد، بسيار زودتر مي تواند واکنش هاي رفتاري و تحولي خود را نمايان سازد. با اين حال، بررسي ها نشان داده اند که سرعت بيش از اندازه و به دور از توانمندي و فراتر از ظرفيت طبيعي کودک در دستيابي به اين مهارتها، مشکلاتي را به وجود مي آورد؛ بطور کلي آموزش پيش از دبستان مي تواند تحول کودکان را تحت تاثير قرار دهد. آموزش هاي مناسب در کودکستان، مي تواند عملکرد کودکان را بهبود ببخشد و تاثير عوامل نامناسب خانواده را کاهش دهد. گروهي از پژوهشگران مهارتهاي غذاخوردن و مرتب کردن ميز غذاخوري را تحليل و به آموزش گام به گام آن پرداخته اند. اين پژوهشگران با بررسي کودکاني که از غذا خوردن امتناع مي کردند، دريافتند که اگر در حين غذا خوردن با کودک عروسک بازي کنند، مهارت غذا خوردن در آنها افزايش مي يابد. در آموزش مهارتهاي لباس پوشيدن نيز بر ايجاد رفتار صحيح لباس پوشيدن تاکيد شده است. لباس پوشيدن زيربناي فطري ندارد و به صورت طبيعي کسب نمي شود. بنابراين، تجربه هاي لباس پوشيدن بايد به طور مرتب تکرار شوند. آنها پي بردند که آموزش مهارت بهداشت در موقعيتهاي طبيعي مانند مسواک زدن بعد از غذا و شستن دستها قبل از غذا تاثير بيشتري در يادگيري دارد. لذا همانطور که روانشناسان و متخصصات تعليم و تربيت تاکيد دارند، براي پرورش کودکان مستقل که در بزرگسالي ابتکار داشته باشند، بايد اجازه دهيم تا کودکان امکان دستيابي به موقع اين مهارتها را داشته باشند؛ دکمه بستن را ياد بگيرند و بدون کمک، آن را ببندند. هنگامي که به لباس پوشيدن علاقه نشان مي دهند، زمان لازم به آنها داده شود تا بدون شتاب اين تمرين را انجام دهند. خودشان آب را در ليوان بريزند. دستيابي به اين مهارتها نيازمند حوصله و تحمل زياد از سوي والدين و مربيان است. والدين نبايد کودک را در انجام رفتارهاي ناشيانه اش دچار شرمساري کنند و از استقلال عمل آنها ممانعت به عمل آورند زيرا پيامد چنين رفتارهايي افزايش رفتارهاي منفي مانند لجبازي، پرخاشگري و احساس گناه در کودکان است.