
در گذشته، عقيده بر اين بود که خلاقيت يک موهبت الهي است و چيزي نيست که بتوان آن را پرورش داد و يا به ديگران منتقل کرد، اما اکنون دانشمندان عقيده دارند که خلاقيت ويژگي اي نيست که در اختيار افراد اندکي قرار گرفته باشد، بلکه همه انسانها به نحوي آن را دارند. بهره گيري از هنر قصه گويي خلاق مي تواند يک ارتباط دو جانبه و متقابل بين قصه گو و شنونده باشد که قصه گو با بهره گيري از فنون قصه گويي و با تحريک قوه تخيل مخاطبان خويش و تاثير متقابل، پيام خويش را به شکل جديدتري به شنوندگان انتقال مي دهد. همچنين سهيم کردن کودکان در فرآورده هاي تخيلات انسان که در طول تاريخ و در قالب قصه گويي تبلور يافته و به گوهرهاي يگانه فرهنگي بدل شده است، در پرورش خلاقيت کودکان بسيار موثر است. يکي از علل اساسي اين امر آن است که قصه ها محصول ذهنيت جمع هستند و آنها به صورت شفاهي خلق و نقل مي شوند و کودکان در هر بار شنيدن و بازگويي مي توانند متناسب با نيازهاي خودشان در آنها تغيير به وجود آورند و آرمانها، آرزوها و ايده هاي خود را در قالب قصه ها بيان کنند و اميد به تغيير و تحول داشته باشند. علت ديگر افزايش خلاقيت اين است که قصه گويي موانع خلاقيت و سکون فکري و روانشناختي را از پيش پاي افراد بر مي دارد. قصه گويي نوعي بحث و برون ريزي افکار انديشه ها مي باشد و از طريق گفتن کليد واژه هايي براي قصه گويي و يا تمام کردن يک قصه ناتمام دانش آموزان به کنکاش ذهني مي پردازند و هر دانش آموز روياها و انديشه هاي خود را به صورت عملياتي درآورده و بازخورد مي گيرد و علاوه بر آن هر دانش آموز با شنيدن داستانها و قصه هاي ساخته شده توسط هم کلاسي هاي خود شيوه هاي تفکر بديع و خلاق تر از تفکر خود را مي آموزد. به علاوه با ساخته شدن داستان و قصه و بيان آن، بازخوردهاي راهبردي و هموار کننده مسير تفکر از طرف معلم به آنها داده مي شود. قصه گويي يک روش فعال براي پرورش قوه خلاقيت و تفکر، بالا بردن سطح تفکر شناختي محسوب مي شود زيرا سطح دانش و يادآوري براي کامل کردن يک داستان ناتمام يا ساختن يک داستان جديد کافي نيست و نياز است دانش آموز دست به ترکيب آموخته هايش بزند. همچنين به ارزشيابي مفيد بودن يا تناسب داشتن افکار خود با محتواي داستان و کنکاش براي ربط دادن آن افکار بپردازد و به دنبال راههاي نو براي آن باشد.