درس ۸ فرکرنز۴ درباره پيشوندهايي است که به کلمات اضافه مي شود و معاني آنها را عوض مي کند است. در اين درس ياد مي گيريم چطور ابراز نگراني کنيم و چطور در مورد نگراني کسي به او دلداري دهيم. گرامر درس درخصوص زمان ماضي بعيد و شرطی نوع سوم است. در ابتدا با کلماتي با پيشوندهاي مختلف آشنا مي شويم.
mis:
mispronounce= اشتباه تلفظ کردن؛ misjudge= بد قضاوت کردن؛ misspell= اشتباه هیجی کردن، املا غلط نوشتن؛ misunderstand= درست نفهمیدن
dis:
disagree= مخالفت کردن؛ discontinue= ادامه ندادن؛ dislike=دوست نداشتن؛ disregard= نادیده گرفتن، اعتنا نکردن
re:
remake= دوباره ساختن؛ rethink= دوباره فکر کردن؛ reconsider= تجدید نظر کردن؛ redo=دوباره انجام دادن
گرامر: ماضی بعید در حالتی بکار می رود که عملی در گذشته قبل از عمل دیگر صورت گرفته باشد و به صورت زیر ساخته می شود.
قسمت سوم فعل + had + فاعل = ماضی بعید
قسمت سوم فعل + hadn't + فاعل = منفی ماضی بعید
قسمت سوم فعل + فاعل + Had = سوالی ماضی بعید
بیان نگرانی: برای بیان نگرانی عبارت های I'm a little anxious about it یا I'm pretty nervous about it یا I'm worried را بکار می بریم و برای دلداری به فردی که نگران است عبارت های I'm sure you'll be ok یا Don't worry. Everything will work out یا I'm sure you'll do fine یا I'm sure you'll do ok را بکار می بریم.
بخش دوم گرامر درخصوص شرطی نوع سوم است. این شرطی فرض زمان گذشته است و در قسمت اول ماضی بعید می آید و قسمت دوم would+ have+pp می آید.
اصطلاحاتی که با make و get ساخته می شوند:
make :
make a fool of myself= خود را مضحکه دیگران کردن
make an effort= تلاش کردن
make mistake= اشتباه کردن
make a big deal= اهمیت ندادن
make up my mind= تصمیم گرفتن
get:
get into trouble= توی دردسر افتادن
get over it=نادیده گرفتن
get out of= از زیر کاری در رفتن
get on my nerves= روی اعصاب کسی رفتن
get rid of= خلاص شدن
نکته:
I'll let you know how it goes در جریان می گذارمت که چطور پیش رفت
dented تو رفتگی( مثلاً در اثر تصادف سپر ماشین دچار تو رفتگی شود)
bumper سپر ماشین
It's hard work being dad پدر بودن سخت است
and It's job that I take very seriously و این کاری است که من خیلی جدی می گیرمش
you know what? می دانی چیه؟
a day to remember یک روز برای بیاد آوردن
I am filled with wonder سرشار از شگفتی می شوم
immeasurable غیرقابل اندازه گیری
I was filled with childish pleasure سرشار از شعف کودکانه بودم