رفتن به محتوای اصلی
امروز: ۰۶:۴۸:۱۵ ۲۰۲۴/۲۹/۰۳     ورود
EN - FA

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

jadokarparehvaght

هنگامی که با بازاررسانی شبکه ای آشنا شدم، فهمیدم که با یک کار پاره وقت می توانم پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کنم. این سیستم، بی اغراق زندگی ام را به طور بنیادین، برای همیشه متحول کرد. من دیگر آن آدم قدیم نبودم. می خواهم چند مورد از فلسفه های شخصی خود را که زندگی مرا برای همیشه تغییر داده اند، بیان کنم.
نخستین اصل، این است: سود بردن، بهتر از مزد گرفتن است. هنگامی که این مسئله را درک کردم، توانستم ثروتمند شوم. حقوق گرفتن، باعث گذران زندگی می شود که البته این به نوبه خود خوب است؛ ولی سود بردن، باعث ایجاد ثروت می شود و این فوق العاده است. حال مکانیزم فعالیت در این اصل را می بینید. سرمایه ی زیادی برای شروع این تجارت سودآور لازم نیست. من به بچه ها یاد می دهم که چگونه با ۲ دوچرخه ای که دارند، یکی را سوار شوند و یکی دیگر را کرایه دهند. زمانی که خودم شروع به کار کردم؛ مربی ام به من گفت، می توانی با معجزه کار پاره وقت، فعالیت خود را شروع کنی و دیگر مجبور نیستی تمام وقت کار کنی. من شغل تمام وقت داشتم و به طور پاره وقت هم برای ثروتمند شدن فعالیت می کردم. این راهی ساده برای ثروتمند شدن است. وقتی برای سود و ثروت کار می کنید و نه برای پرداخت اجاره خانه، صبح را با انرژی وصف ناپذیری آغاز خواهید کرد.
جادوی کار پاره وقت: نخستین هدف من این بود که می خواستم سودی که از کار پاره وقت به دست می آورم، برابر با درآمد حاصل از شغل ثابت ام باشد. این مطلب جادوی کار پاره وقت نامیده می شود. کافی است فقط ۱۰ تا ۱۵ ساعت در هفته برای آن وقت صرف کنید. اگر کارتان را درست انجام دهید و برخی مهارت ها و تکنیک ها را یاد بگیرید، خیلی طول نخواهید کشید که درآمد کار پاره وقت ( به منظور ثروتمند شدن) با درآمد حاصل از شغل تمام وقت شما، برابر می شود. برای من این موضوع، در کمتر از شش ماه اتفاق افتاد. هدف دوم من این بود که بتوانم با پاره وقت کار کردن برای ایجاد ثروت، دو برابر پولی را که در شغل ثابت ام در می آوردم کسب، کنم. و پس از این دست آورد بود که شغل تمام وقت ام را رها کردم و به طور تمام وقت برای ثروتمند شدن تلاش کردم. بگذارید کار پاره وقت جادویش را به شما نشان دهد. چیزی که این جا به چالش کشیده می شود، سبک زندگی شماست. درآمد زیادی لازم نیست تا زندگی شما را تغییر دهد؛ تنها هزار دلار درآمد بیشتر در ماه، کافی است. به همین خاطر، کار پاره وقت، واقعا" ارزشمند است؛ چرا که می تواند نحوه و سبک زندگی هر شخصی را تغییر دهد. همین موضوع در بازاررسانی شبکه ای موجب جلب مشتریان می شود. کسی از من می پرسد: چگونه تو امسال سه بار به تعطیلات رفتی؟ چگونه دو تا ماشین نو خریدی، یکی برای خودت و یکی برای همسرت؟ و من می گویم تنها با هزار دلار درآمد بیشتر در ماه. به او پیشنهاد می کنم که او هم کار پاره وقتی را شروع کند. توجه کنید که اگر این هزار دلار، ناشی از یک شغل تمام وقت بود، کسی به داستان شما گوش نمی کرد. لزوما" پول نیست که زندگی شما را تغییر می دهد، بلکه نحوه زندگی استفاده از پول تان است که زندگی شما را متحول می کند و سبک زندگی شما را تغییر می دهد. این مسئله، به نوبه ی خود، باعث یک دعوت کلاسیک در بازاررسانی شبکه ای می شود. چون برای مردم این سوال پیش می آید که شما چه کاری دارید انجام  می دهید. علاوه بر آن می توانید دیگران را نیز با این جملات به کار پاره وقت خودتان دعوت کنید. بگوئید من یک کار پاره وقت برای ایجاد ثروت پیدا کرده ام که با آن به اندازه شغل تمام وقت ام پول در می آورم. دوست دارید داستان مرا بشنوید؟ این داستان واقعا" جالب است.
تنظیم بادبان:
اتفاقاتی که در زندگی شما روی می دهند، مسیر زندگی شما را تعیین نمی کنند؛ بلکه ای چگونگی برخورد شما با این وقایع است که آینده ی شما را می سازد. همه ی ما شبیه یک قایق بادبانی در وسط دریا هستیم؛ این مسیر وزش باد نیست که مقصد ما را تعیین می کند، بلکه این قایق ران و تنظیمات بادبان است که مسیر را معین می کند. بادها برای همه ی ما، به طور یکسان می وزند: باد مصایب، باد فرصت ها، باد تغییرات، باد اقتصاد، باد سیاست. فقط تفاوت در این این است که شما قایق را کی به مقصد می رسانید؟ یک سال؟ سه سال؟ تفاوت، در زمان رسیدن و تنظیمات بادبان قایق شماست، نه بادی که می وزد. موضوعی که اینجا مطرح می شود، یادگیری است. درس گرفتن از تجربیات، به شما کمک می کند تا هر دفعه بهتر از دفعه پیش بادبان را تنظیم کنید. تا اینجا به این موضوع پی بردیم که وزش بادها، میزان درآمد و ثروت ما را تعیین نمی کنند، بلکه این جهت گیری و تنظیمات بادبان قایق فکری ماست که تعیین کننده می باشد. به یاد داشته باشید اتفاقاتی که در محیط بیرونی برای شما رخ می دهد، چندان اهمیت ندارند، زیرا این اتفاقات، به طور یکسان برای همه، وجود دارد. بگذارید نکته ای را به شما یادآور شوم: زمانی نگرش من به زندگی تغییر کرد که با خود گفتم؛ جیم شش سال کاری تو گذشت و هیچ اتفاق مهمی در زندگی ات نیافتاد. حالا باید حال و هوای گذشته را عوض کنی و نظم و مقررات جدیدی برای آینده ات وضع کنی. با همین تفکر زندگی من دگرگون شد. اگر می خواهید نتایج تان تغییر کند، این شما هستید که نخست باید تغییر کنید. در سال های اولیه فعالیت ام، امیدوار بودم که سیاست دولت تغییر کند، وضعیت اقتصادی بهتر شود ولی مربی ام گفت: نخواه که مسایل آسان تر شوند و مشکلات کمتری داشته باشی، بلکه تلاش کن که تو توانمندتر شوی و مهارت های بیشتری کسب کنی. هیچگاه نخواهید چالش های کمتری داشته باشید، بلکه بخواهید خرد و آگاهی بیشتری داشته پیدا کنید. همواره آماده رویارویی با چالش ها باشید، زیرا بدون آنها، هرگز رشد نخواهید کرد. بدون دست و پنجه نرم کردن با این چالش ها، هرگز ثروتمند نمی شوید. باور داشته باشید که انسان، قادر به انجام کارهای شگفت انگیزی است؛ به شرط آن که از اتفاقات آینده نهراسد.

قانون نسبت ها: اصل دیگری که من در بازرسانی شبکه ای آموختم، قاون نسبت ها بود. اگر شما کاری را به دفعات کافی انجام دهید، درصد نسبت از کل پدیدار می شود. یعنی اگر شما ۱۰ نفر را به کار دعوت کنید و یک نفر بپذیرد، شانس شما در دعوت از ۱۰ نفر بعدی؛ برای اینکه، یک نفر دیگر جذب شود بیشتر می شود. خوب کسی که تجربه و مهارت فراوانی دارد، ممکن است با صحبت کردن با ۱۰ نفر، بتواند ۹ نفر را جذب کند ولی شما با سخت کوشی می توانید او را شکست دهید. چطور؟ خوب شما با ۱۰۰ نفر صحبت می کنید و ۱۰ نفر را جذب می کنید. البته اینجا قانون دیگری در مورد قانون نسبت ها وجود دارد و آن قابلیت افزایش بازدهی قانون نسبت ها است. یعنی اگر شما با ۴ گروه ۱۰ نفری صحبت کنید و از هر ۱۰ نفر ۱ نفر جذب شود؛ پس از مدتی مثلا" در پنجمین ۱۰ نفر، ۲ نفر جذب می شوند. چطور این مکان دارد؟ جواب خیلی ساده است. چون مهارت شما بالا رفته است. به خاطر داشته باشید جذب ۱ نفراز ۱۰ نفر، نتیجه خوبی است. ۲ نفر از ۱۰ نفر، عالی است. ۳ نفر از ۱۰ نفر، نتیجه خیره کننده ای است. من برای جذب افراد به آنها می گفتم، من کسب و کار تازه ای را شروع کرده ام و از هر ۱۰ نفر، ۳ نفر را متقاعد به ورود به این کسب و کار کرده ام و اصلا" نگران این موضوع نیستم که شما در این جلسه شرکت  کنید و یکی از آن ۷ نفری باشید که وارد این کسب و کار نمی شوند. فقط می خواهم به حرف هایم گوش دهید زیرا نمی خواهم یکسال بعد که من در این کار موفق شدم، به من بگوئید، فلانی تو این هم پول به دست می آوری؛ چرا در مورد این کار با من صحبت نکردی و به من خبر ندادی؟

قانون کاشت و برداشت: دومین قانونی که فرا گرفتم قانون کاشت و داشت بود. کشاورزی را در نظر بگیرید که بذرهای مرغوبی دارد و می خواهد آنها را بکارد( این بذرها می تواند فرصت های طلائی، محصولی مرغوب و یا داستانی آموزنده باشد). در بین راه مقداری از بذرها به زمین می ریزد و پرندگان آنها را می خورند. حال کشاورز می تواند پرندگان را دنبال کند که این کار بی فایده است و کشاورز را از مزرعه خارج می کند و از طرفی باعث سر خوردگی کشاورز می شود، زیرا پرندگان بذرها را خورده اند و نمی تواند آنها را پس بگیرد یا اینکه کشاورز به کاشتن مابقی بذرهای مرغوبش ادامه دهد. یادتان باشد، همیشه در زنگی پرندگانی هستند که قستی از بذرها را می خورند. مثلا" شما دوستی را به جلسه ای دعوت می کنید، ولی کسی رای او را می زند و به او می گوید تو که برای جلسه مربوط به بازارسانی شبکه ای وقت نمی گذاری. بدین ترتیب دوست شما به جلسه شما نمی آید. این همان بذرهای خورده شده توسط پرندگان است. راز موفقیت این است که کشاورز به کاشتن ادامه دهد؛ بیشتر از مقداری که پرندگان می توانند بخورند بکارد. خوب در ادامه کاشتن بذرهای مرغوب تعدادی رشد می کنند، ولی به علت هوای گرم و یا نامساعد بودن بخشی از خاک؛ به زودی پژمرده می شوند. این مورد شبیه افرادی است که جذب می شوند ولی در دومین جلسه دیگر شرکت نمی کنند. به دنبال چراهای این مسئله نروید. بعضی ها به کار و فعالیت خود ادامه نمی دهند. شما فقط باید افراد را طبقه بندی کنید و این افراد را، جزء افرادی قرار دهید که به کار خود ادامه نمی دهند. نباید درصدد تغییر آنها برآئید. راز موفقیت کشاورز این است که به کار خود ادامه دهد و ناامید نشود. اگر کشاورز به کاشتن بذرها ادامه دهد، بذرها در نهایت بر روی زمین حاصل خیز می ریزند.

پرورش مهارت ها

نخستین مهارتی که تغییر بزرگ در زندگی من ایجاد کرد مشتری یابی و فروشندگی بود. فروشندگی کار آسانی است. زیرا یک عمل تکنیکی محسوب نمی شود. عملی تکنیکی است که در آن، راجع به نحوه ی کارکرد چیزی صحبت کنید. در حالی که در عمل فروش، شما به سادگی تنها محصول را معرفی می کنید. اگر راجع به یک محصول منحصر به فرد صحبت می کنید، حتما" درباره قابلیت هایش توضیح دهید. شخص مقابل را قانع کنید که این محصول، بهترین محصول است و این جاست که مشتری، حاضر به خرید محصول می شود. ای هنر ساده  ی فروشندگی است.

در تجارت سهیم شدن اطلاعات مسئله ای بسیار مهمی است. یعنی شما باید در مورد محصولی که خودتان استفاده می کنید و نظرات موافق کسانی که از این محصول استفاده کرده اند با مشتری صحبت کنید. برای من یاد گرفتن فروشندگی به منزله زیربنای ساختن یک زندگی حرفه ای و موفق بود.

مهارت دیگری که زندگی مرا متحول ساخت، مهارت جذب افراد تازه و معرفی یک فرصت درآمدزا به آنها بود. فراگیری این که چگونه افراد را دعوت و جذب کنیم، به دو صورت است. معرفی رسمی و غیر رسمی. یکی از مهمتری بخش های جذب افراد تازه، پی گیری می باشد. مانند مادر و پدری که از نوازاد تازه خود مراقبت می کنند شما هم باید از فرد جدید به وسیله ایده های سازنده محافظت و حمایت کنید. حمایت کردن یعنی درک و باور به توانائی های یک فرد و ایجاد امکانات و فضایی برای شکوفایی و پرورش آن توانائی ها است. مانند آموزش ماهی گیری به فرد گرسنه  که توانایی و استعداد ماهی گیری را دارد. حمایت کردن یکی از بزرگترین هنرهای دنیاست که شما می توانید برای افراد پلی میان تاریکی و نور، میان عدم اعتماد به نفس و رسیدن به اعتماد به نفس، میان جهل و آگاهی باشید. جالب این است که این کار علاوه بر اینکه راهی برای خدمت به سایر افراد است؛ درآمد سرشاری نیز در صنعت بازاررسانی شبکه ای برای شما ایجاد می کند.

مهارت دیگری که یادگیری آن سود سرشاری را نصیب ام کرد، سازمان دهی بود. هنگامی که چند نفر با یکدیگر شروع به کار می کنند، شما به جادوی مسئله پی می برید. اگر دو یا سه نفر با قصد مشترکی بخواهند کاری را انجام دهند، دیگر هیچ چیز غیر ممکن نخواهد بود. کار کردن با یکدیگر به سازمان دهی نیاز دارد. عامل دیگری که در کار کردن با دیگران به شما قدرت می دهد، بیان نقاط قوت یکدیگر است. بیان نقاط قوت افراد در جمع، باعث رشد و حرکت فرد می شود. نکته دیگر تشویق کردن است. تشویق کردن افراد، برای روند رو به رشد آنها، یکی از اسرار تجارت به حساب می آید. هر چند این تشویق ها ممکن است در حد یک قدردانی ساده در جمع و یا معرفی و تمجید از آن فرد باشند. این جاست که جادوی کار، نقش مهمتری از پول و درآمد را ایفا می کند. در تجارت آنچه که از پول با اهمیت تر است، ابتکار و خلاقیت است. در کل بشر قادر است تمام آرمان های خود را محقق سازد؛ چرا که این آرمان ها به وجود آمده اند تا در انسان، انگیزش و پویایی ایجاد کنند.

ارتباط، معرفی و تمجید

مطلب دیگری که می خواهم بازگو نمایم، ایجاد ارتباط است. حال به شما می گویم که چگونه می توانیم یک جلسه را هدایت کنیم. هر ارتباطی، نوعی معامله ی ساده است. ارتباط برقرار کردن، در ابتدا برای من آسان نبود. هنگامی که می خواستم نخستین معرفی کاری Presentation را انجام دهم، تمرکز ذهنی و روانی لازم را نداشتم. اما واکنش من این بود. دوباره سعی کردم. این رازی است که مرا پس از ۳۵ تا ۴۰ سال به جای گاه کنونی ام رساند. آن قدر این کار را انجام دادم تا کاملا" مسلط شدم. پس برقراری ارتباط و فن بیان را یاد بگیرید. این که چگونه می توان با بیان کلمات مناسب، روی انسان های دیگر تاثیرگذار بود؛ این بزرگترین هنری است که در دنیا می توان فرا گرفت. زیرا فن بیان ابزاری است برای برقراری ارتباط موثر، یاد بگیرید که از نعمت قدرت تکلم خود، خردمندانه استفاده کنید. این نعمت می تواند برای شما ثروت و زندگی شگفت آوری به ارمغان آورد.

تمام آنچه که شما برای زندگی در قرن ۲۱ نیاز دارید، در مهارت های نحوه تجارت و مهارت های نحوه زندگی خلاصه می شود. مهارت های زندگی جزو مهارت راه بری به حساب می آیند. مهارت های زندگی چگونگی هدف گذاری را به ما یاد می دهند. مهارت راه بری، همان توانایی انگیزش بخشی Inspiration به دیگران است. این یکی از قوی ترین مهارت های است که می توان آموخت و با آن، تغییر شگرفی در زندگی، ایجاد کرد. انگیزش بخشی یعنی ترغیب و تشویق افراد برای رسیدن به جای گاهی بالاتر از جای گاه کنونی شان؛ و این که این موضوع، امکان پذیر است. یک راه بر، با بیان این جمله که تو می توانی این کار را انجام دهی، می تواند دیگران را ترغیب کند. کمک کنیم انسان ها خود را آن گونه که هستند، ببینند. اگر اشتباهی مرتکب می شوند، آنها را باید متوجه اشتباهشان کنیم. هیچ کس نمی تواند با تکرار اشتباهاتش، امید به موفقیت داشته باشد. بزرگترین هدیه مربی ام به من این بود که کمک کرد تا خود را بهتر از آن چه هستم ببینم. به من می گفت روزی آن قدر موفق، مشهور و سرشناس می شوی که مردم تو را به یکدیگر نشان می دهند و تحسین ات می کنند.

سزاواری در برابر نیازمندی

در اینجا می خواهم راجع به کار کردن با انسان های سزوار و شایسته، و نه محتاج و نیازمند صحبت کنم. شما باید همانند زندگی عمل کنید و به شایستگی ها پاسخ دهید، نه به نیازمندی ها. زندگی در ازای نیازمندی ها، به شما محصولی نمی دهد. زندگی در ازای کاشتن، اجازه برداشت را می دهد. هر چقدر که بکاری می توانی درو کنی. پس ما هم باید مانند زندگی رفتار کنیم. به افرادی پاسخ بدهیم که شایستگی دارند و قدم نخست را برداشته اند. خداوند هم می گوید از تو حرکت از من برکت. پس باید یاد بگیریم با افراد شایسته کار کنیم، نه افراد نیازمند. اما قدم بعدی آن است که به افراد پیرامون خود یاد دهید که چگونه می توانند شایستگی وقت، توجه و حتی تماس تلفنی شما را داشته باشند. به آنها بگویید اگر شما یک قدم بردارید، من دو قدم برای شما بر می دارم. نکته مهمی دیگری که لازم است به آن اشاره کنم، آن است که شما به عنوان یک حمایت کننده یاد بگیرید که سایر افراد را حمایت کنید، نه اینکه بار آنها را به دوش بکشید. زیرا شما می توانید ۱۰۰۰ نفر را حمایت کنید اما نمی توانید سه نفر را بر دوش خود حمل کنید.

مهارت های شما آینده تان را رقم می زند

سرمایه در تجارت چندان اهمیت ندارد. این پول نیست که آینده را برای شما به ارمغان می آورد؛ بلکه این مهارت های شماست که آینده تان را رقم می زند. اگر داشته باشید ولی مهارت کافی نداشته باشید، باز هم فقیر هستید. اگر پول داشته باشید ولی میل به پیشرفت نداشته باشید، معلوم نیست در کجا سیر می کنید. اگر پول داشته باشید ولی شجاعت نداشته باشید، یک ورشکسته کامل به حساب می آیید. چیزی که همه ما به آن نیاز داریم، پول کم و شجاعت زیاد است. من به خاطر مردم کار می کنم وقتی به گذشته برمی گردم، می بینم که پول برای من اهمیتی نداشت و فقط سعی در جذب افراد داشتم. چیزی که برای من اهمیت داشت، ابتکار، رغبت و کوشایی افراد بود.

خوب زندگی کنید

بالاترین ارزش در زندگی، حساب بانکی، اتومبیل و یا خانه ای که در آن زندگی می کنید، نیست. بالاترین ارزش، این است که خوب زندگی کنید. در اینجا فهرست کوتاهی را برای خوب زندگی کردن بهتر، به شما معرفی می کنم:

- ثمربخشی: اگر در زندگی، چیزی نیافرینید، رضایت مندی نخواهید داشت.

- دوستان خوب: بهترین سیستم پشتیبان شما در دنیا برای شما، دوستان خوب هستند. آنها هم چیز را درباره شما می دانند و با این وجود، همچنان به شما علاقه مند هستند.

- معنویت: من نمی گویم که حتما مومن باشید. گرچه من خود مومن هستم و باور دارم که انسان چیزی فراتر از یک حیوان پیشرفته است و اشرف مخلوقات است. از شما می خواهم بیاموزید، عمل کنید و بیاموزانید؛ چرا که این کار، پایه و اساس کشور و ملت شما را می سازد.

- هیچ چیز را نادیده نگیرد: حتی بازی، موسیقی، تاتر و سینما، شعر و ادبیات، چرا که همه ی آنها درس هایی برای ما هم دارند.

- نیروهای نامرئی: از انسان ها مراقبت کنید و به آنها انگیزه دهید، تا آنها نیز از شما مراقبت کنند و به شما انگیزه دهند. هیچ چیزی قدرتمندتر از این نیروهای نامرئی نیست.

- از خدا کمک بخواهید: همه ما می توانیم از خدا کمک بگیریم. هر کدام از ما رسالتی به عهده داریم. نوع بشر، این فرصت معجزه آسا را در اختیار دارد که بتواند در زندگی هم نوع خود، تحول ایجاد کند و او را از خواب غفلت بیدار سازد.

field_video
کپی رایت | طراحی سایت دارکوب