رفتن به محتوای اصلی
امروز: ۰۴:۰۴:۲۵ ۲۰۲۴/۲۱/۱۲     ورود
EN - FA

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

   بسمه اله الرحمن الرحیم. الهی به امید تو، الهی به امید تو، الهی به امید تو. سلام عرض می کنم خدمت همه شما دوستان نازنینم. امیدوارم که حالتون خوب باشه و سر حال باشید. به جلسه ششم پولسازی خیلی خوش آمدید. خیلی خوشحالم که مجدد با شما عزیزانم دارم صحبت می کنم و امیدوارم که آموزشهای جلسات را به صورت پیوسته دنبال کنید. باز هم من اول جلسه ششم بگم که اگر قسمت های قبلی را گوش نکردید به هیچ وجه جلسه ششم را گوش نکنید، استپ بزنید اول قسمتهای قبلی را به ترتیب گوش کنید و بعد جلسه ششم را ادامه بدهید. اگر قسمتهای قبلی را گوش نکرده باشید و بخواهید جلسه ششم را گوش کنید، کلاً پولسازی را از دست می دهید. چون فرایند پولسازی جوری تنظیم شده که شما پله پله با جلسات بالا بیائید، کم کم کامل بشید و بتونید برداشت درست از جلسات داشته باشید. پس اگر جلسات قبلی را گوش نکردی عزیز دلم، استپ بزن، جلسات قبلی را گوش کن و بعد جلسه ششم را گوش کن. خیلی خوشحالم که با شما عزیزانم صحبت می کنم. چقدر در جلسات قبل برام نتایج عالی فرستادید. چقدر برام فرستادید که سر کار رفتید، چقدر برام ارسال کردید که  پول هاتون برگشته، پول به حسابتون ریخته شده، برای همسرانتان کار ایجاد شده، خودتون مشتری هاتون افزایش پیدا کرده و کلی اتفاق خوب دیگه. همین چیزهایی که اتفاق افتاده خیلی خوبِ، ولی می خوام بگم هدف اصلی کلاس پولسازی یک چیزِ دیگه است، هدف اصلی کلاس پولسازی راه اندازی کسب و کارِ. برام خیلی راحت بود بجای هفت مرحله: یک ساخت باورهای پولساز که متافیزیک است، دو استعدادیابی، سه رشد شخصی، چهار دوران گذار کسب و کار، پنج برندسازی شخصی تبلیغات اسمارت، شش راه اندازی کسب و کار و هفت افزایش مشتری و ایجاد مشتری وفادار؛ به جای این هفت مرحله؛ فقط مرحله هفت را بهتون یاد بدم. این خیلی آسون بود که فقط مرحله افزایش مشتری و ایجاد مشتری وفادار را بهتون یاد بدم. ولی میدونم اگر کار اصولی نباشه، همه چیز میشه موقت. دارم کاری را انجام می دهم که درآمد پایدار وارد زندگیت کنه. هدف اصلی دوره اینه؛ اگر شغل نداری خودت کار راه بندازی، با جزئیات تمام بهت میگم و اگر شغل داری چطور درآمدت را افزایش بدی. پس هدف اصلی دوره راه اندازی کسب و کار خودتِ. اگر شما خانم خانه دار هستی برای خودت کار راه بندازی. اگر کارمندی برای خودت کار راه بندازی، اگر بیکاری داخل خونه و مدرک گرفتی، برای خودت کار راه بندازی. اگر کسب و کار داری یک کسب و کار دیگه کنار خودت راه بندازی یا اگر کسب و کار قبلیت خوبِ، یعنی زمینه های رشد را داره و من تشخیص دادم کارت اوکی هست، حالا چیکار کنیم که مشتریت را افزایش بدیم. همه اینها تو دوره پولسازی بهتون آموزش داده میشه. شما برای من پاسخ ها را می فرستید، نشانه ها را می فرستید و من هی به شما میگم این تازه اول راهِ. چون این چیزهایی را که دارید برایم من می فرستید اصل کار نیست، اصل کار اونه که شما کسب و کار راه بندازید و به درآمد فوق العاده توی کسب و کاری که خودت راه انداختی برسی. این میشه اصل کار. ما تو دوره پولسازی دنبال این هستیم. ولی باز هم خیلی خوبِ که شما پول داره وارد زندگیت میشه و همین الان داره مشتری هات افزایش پیدا میکنه، این که رفتی جایی استخدام شدی، اینها خیلی خوبِ. ولی هدف اصلی دوره پولسازی من در کنار همه نشانه های عالی، راه اندازی کسب و کارِ و اگر کسب و کار داری درآمدت را افزایش بدی و همه این نتایج با سپری کردن هفت مرحله حاصل میشه.

دوتا در بود؛ درِ اول یک رمز داشت. رمزش چی بود؟ باورهای پولساز یا متافیزیک. یک نکته مهم تا زمانی که در اول را رد نکردی و مسلط نشدی نتایج فوق العاده حاصل نمیشه. من در دوره سی میلیونی حضوریم ۱۶ ساعت فقط در مورد رمز درِ اول گاوصندوق صحبت می کنم. رمز درِ اول گاوصندوق چی بود؟ باورهای پولساز یا متافیزیک. در ذهنم بود که کلاً دو جلسه در مورد متافیزیک صحبت کنم که با همان دو جلسه هم نتایج عالی حاصل میشد، ولی واقعا دلم نیامد. چرا دلم نیامد؟ چون خیلی هاتون به این دوره دل بسته اید. میخام کامل بهتون منتقل کنم. روز اول میخاستم کل سه ماه، ۱۲ جلسه یکساعته برگزار کنم. و واقعاً نمیدانم خدا با من چه کرده که با این عشق و اشتیاق دارم پولسازی را ضبط می کنم. به امید خدا تا پایان ماه اول روی باورهاتون کار می کنم. روی درِ اول کار می کنم. و از ماه دوم وارد مرحله دوم و سوم پولسازی میشیم. یادتون نره که مهمترین مرحله همین رمز درِ اولِ. رمز درِ اول چی بود؟ باورهای پولساز یا متافیزیک. باورهای ما زندگیمون را می سازند. این جمله خیلی مهم است که زندگی ما آیینه باورهای ماست. این جمله خیلی مهمه. این جمله می تونه اساس زندگی شما نه فقط در حوزه پولسازی که در همه حوزه ها باشه. زندگی ما آیینه باورهای ماست. یعنی چی؟ یعنی هر آنچه را که باور کنیم در زندگیمون می بینیم. پس زندگیمون چجوریه؟ آیینه باورهای ماست. هر آنچه را که باور کنیم را در زندگیمون می بینیم. زمانی که به چیزی باور نداشته باشیم و بخای بهش برسی می بینی که هر چقدر تلاش کنی یا نتیجه ای حاصل نمیشه یا نتایج خُرد زودگذر حاصل میشه. نتایج خُرد زودگذر که به درد نمیخوره. تو را به پولدار شدن نمیرسونه. باید نتایج بلندمدت و دائمی باشه وگرنه نتایج کوتاه مدت که کاری نداره. من بهت آموزش میدم، یک تکنیک افزایش مشتری بهت میگم همین الان مشتری هات افزایش پیدا میکنه. ولی اگر باورهات درست نباشه الان افزایش پیدا میکنه، ماه بعد بر می گرده سر حالت قبل. باز دوباره میگی الان من چیکار کنم. پس یادتون باشه زندگی شما آیینه باورهاتونِ. باید باورهاتون را تغییر بدید تا زندگیتون تغییر کنه. در یکی از دوره های پولسازیم در تهرون بود که یک بنده خدایی می گفت نمی دونم چرا در هر کاری که وارد میشم گند میخوره به آن کار. گفتم یعنی چی گند میخوره به آن کار. می گفت یعنی تو هر کاری که میرم یهو آن کار ورشکست میشه. اولش رفتم فلافلی زدم تو شهرم. چه اتفاقی افتاد؟ زمانی که من فلافلی زدم اصلا فلافلی نبود؛ همین که من زدم، همه فلافلی زدن. ورشکست شدم. بعدش رفتم موبایل فروشی زدم، آنقدر موبایل فروشی ها زیاد شد ورشکست شدم. بعد رفتم لباس فروشی زدم ورشکست شدم. بعد رفتم کارواش زدم باز هم ورشکست شدم. حالا شما می دونید مشکل کجا بوده مشکل در باورهاش بوده. آن آدم باور داشت که دیگه پول دست مردم نیست و زندگیش هم شده بود آیینه باورهاش. زندگیش شده بود پول دست مردم نیست. چون باورش این بود که پول دست مردم نیست. وقتی پول دست مردم نباشه کسی نمیاد پیشش خرید کنه. همه چیز به باورش بستگی داشت. وقتی باورت درست نباشه دقیقا مثل اینه که تو ترمز دستی ماشینتُ بالا کشیدی و شروع میکنی گاز دادن. این همه گاز میدی ولی جلو نمیری. داداش ترمز دستیت بالاست. تا ترمز دستی را پایین ندی که اتفاقی نمیافته. با این مدل گاز دادن بی فایده فقط ماشینت روغن سوزی میافته و موتورش میاد پایین. شما هم باید ترمزدستی های ذهنیتون را بیارید پایین وگرنه شما هم روغن سوزی میافتید. این همه مشکلات اعصاب و روانی که در جامعه وجود داره، این همه خودکشی که در سطح جامعه وجود داره همش از باورهای مخربِ. یک شرکت کننده در دوره پولسازی داشتم که می گفت من ورشکست شدم. گفتم چطوری ورشکست شدی؟ گفت همه اموالم را شریکم خورد و از ایران رفت. کارخانه داشتم و یک روز به خاک سیاه نشستم. با صدها شاکی و چک داخل بازار. خیلی ها میدونن چک داخل بازار داشته باشی و نتونی پاسش کنی چه اتفاق هایی میافته. می گفت شریکم مثل داداشم بود. همه چیزم را خورد و از ایران فرار کرد. بهش گفتم همش تقصیر خودتِ. بهم گفت یکی دیگه از من دزدی کرده تقصیر منه. گفتم قطعا تقصیر خودتِ. جلسات پولسازیم را دنبال کن یک روز خودت بهم میگی باور مشکل سازت چی بوده. من اعتقاد قلبی دارم که هر اتفاق بدی که تو زندگی میافته از باورهای خودمانِ. این آقای که گفتم کارخانه دار بود سنش حدود ۵۰-۶۰ سال بود. این آقای ۶۰ ساله تو جلسه چهارم پولسازیم آمد و جلوی بقیه گریه می کرد زار زار. من آن روز را هیچ وقت فراموش نمی کنم. ازش پرسیدم آقا محسن چی شده؟ گفت دکتر بالاخره پیداش کردم. گفتم چی را پیدا کردی؟ گفت خودم خودم را به خاک سیاه نشاندم. گفتم چجوری آقا محسن خودت را به خاک سیاه نشوندی؟ گفت من از زمانی که بچه بودم هر وقت می خندیدم، مامانم می گفت محسن بخند، گریه ات هم می بینم. هر وقت حالم خوب بود، می گفت اشکهات هم می بینم. من باور کرده بودم که اگر زمانی حالم خیلی خوب بشه بعدش باید گریه کنم و گند بخوره به زندگیم. چند ماهی قبل از اینکه شریکم همه چیز را بدزده و ببره، چهره مامانم میامد جلو چشام که می گفت اشکهات و می بینم. و واقعا هم دید. شما نمیدونید باورهاتون میتونه چیکار کنه با زندگیتون. زندگی شما آیینه باورهاتونِ. من هزارها مثال دارم از مراجعه کننده هام که فقط با تغییر باورهاشون و از بین بردن باورهای مخربشون و جایگزین کردن باورهای قدرتمند، زندگیشون فوق العاده شده. مطالبی که در کلاس پولسازی میگم دقیقا مثل چرخ دنده های یک ساعت. اگر یک بخشش را دقت نکنی و انجام ندی، مثل اینکه ساعتت یک چرخ دنده کمتر داره. ساعتی که یک چرخ دنده کمتر داشته باشه حالا کار می کنه؟ معلوم که نه. باید به جزئیات دقت کنیم. هر جلسه از ماه اول که پیش می ریم، چون تو آماده تری مطالب عمقی تر بیشتری را بهت میگم. یکسری از عزیزان که ۵۰ تا ۱۰۰ نفرند میگن ما در دوره های پولسازی دیگه شرکت کرده بودیم ده میلیون، بیست میلیون و سی میلیون هم دادیم ولی نتیجه نگرفتیم. کلیات حرفهاشون هم مثل شماست. بهشون میگم که جلسه اول را خوب گوش نکردید. من جلسه اولم را با یک سری جمله شروع کردم. بخاطر میخی نعلی افتاد، بخاطر نعلی اسبی افتاد، بخاطر افتادن اسبی سواری و نهایتاً کشوری نابود شد. چرا کشوری نابود شد؟ چون کسی میخی را محکم نکوبیده بود. تو جلسه اول بهتون گفتم اتفاقات کوچیک، نتایج بزرگ داره. من فرض می گیرم حرف شما صحیح، کلیات شبیه همِ ولی آیا جزئیات فرق نمیکنه؟ یک جزئیات کوچیک هم فرق کنه، جزئیات نتایج جدید را حاصل می کنه. کارهای کوچیک نتایج جدید را حاصل میکنه. آن چرخ دنده های ساعت را یادتون همین الان مثلا زدم، من فرض می گیرم از ده تا قطعه این ساعت نه تا شبیه بقیه است که نیست. نه تاش شبیه بقیه است، اگر یکی آخریش فرق کنه و یک قطعه آخر مال من سالم باشه مال بقیه ناسالم باشه چه اتفاقی میافته؟ ساعت من کار میکنه و ساعت بقیه کار نمیکنه. پس باید تک تک جزئیات را اجرا کنید. بعضی ها در دوره شرکت میکنند تا ثابت کنند که دیدی شرکت کردم و نشد. یعنی واقعا بعضی ها هدفشون از شرکت در دوره ها همینه که تو یک دوره ای شرکت کنند بعد آخرش بگن من زحمتم و کشیدم نشد. این آدمها دارند خودشون را گول می زنند. الکی این دوره ها را شرکت می کنند. چون زندگی آیینه باورهای ماست. باورت از روز اول این باشه که نمیشه، در نهایت هم نمیشه. و آن بنده خدایی هم که باورش اینه که میشه در نهایت هم چه اتفاقی میافته؟ پس زندگی ما آیینه باورهای ماست. اگر تو دوره شرکت کردی که بگی بصیری هیچی نمیفهمه، برای چه وقت خودت را تلف می کنی. من همین الان میگم محمد بصیری هیچی نمیفهمه. تو وقتت را تلف نکن. تو وقتی این باور را داشته باشی؛ دوره من به کارت نمیاد. دوره من زمانی به کارت میاد که با ذهن خالی آمده باشی سراغ من. آنجوریه که معجزه برات اتفاق میافته، اینجوریه که تو همین دوهفته این همه آدم پیام دادن که نتایج فوق العاده گرفتن. علت اینه که با ذهن خالی آمدن سراغ فایل های من. یکی از مهمترین علل نتیجه نگرفتن این عزیزان تکرار مجدد باورهای مخربشانِ. طرف صد باز ذکر پول هست را تکرار میکنه. ولی با روشهای دیگه هم صد بار تکرار میکنه که پول نیست. خوب در نهایت چه اتفاقی میافته. دارم یکی از آن علتهای مهمی که هنوز تو زندگیتون تغییری ایجاد نشده را میگم. طرف روزی صد بار ذکر را تکرار میکنه ولی با روشهای دیگه روزی صد بار و بیشتر خلاف ذکر را تکرار میکنه و در نهایت هیچ اتفاقی تو زندگیش نمیافته. بگذارید یک مثال  بزنم؛ شما ماشینت کثیف بوده دقیقا مثل ذهن کثیفی که قبلا با باورهای غلط که قبل از دوره داشتی. حالا ماشین را بُردی کارواش و ماشین کاملاً تمیز شده. آمدی تمرینات من را اجرا کردی و داره باورهای قوی در تو ایجاد میشه و باورهای مخرب داره کم رنگ میشه. خوب حالا با آن ماشین تمیزی که بردی کارواش باهاش میری داخل گِل چه اتفاقی میافته؟ خوب دوباره کثیف میشه. بعد طرف شروع میکنه داد و بیداد که نمیدونم چه وضعشه من این همه خرج کردم؛ چرا ماشینم دوباره کثیف شده من که ماشینم را کارواش برده بودم. خوب عزیزم بعد از اینکه ماشینت را بردی داخل کارواش نرو داخل گل. داستان خیلی از شما عزیزان هم دقیقا همینه.  الان میخام یک مطلب عمقی درباره باورها بگم که خیلی ها در ایران در مورد جزئیاتش صحبت نمی کنند. باورها چی هستند و چطوری در ما شکل می گیرند. وقتی بفهمی که چی هستند و چطوری شکل می گیرند به راحتی میتونید جلوی شکل گیری باورهای مخرب را بگیرید. این تعریف را حتما یادداشت کنید. به جمله توجه کنید هر پیامی که تکرار شود در زندگیمون، تبدیل میشه به باور. اگر بخواهم در دو دقیقه باور را توضیح بدهم، میگم هر فکری که تکرار بشه. برای شما که پنج جلسه با من بودی باید تعریف کاملتر بهت بدم. بجای اینکه بگم هر فکری که تکرار بشه چی میگم؟ هر پیامی که تکرار شود در زندگیمون تبدیل میشه به باور. حالا چند مدل پیام دارید؟ ببینید دارم نکاتی میگم که در ایران اصلا راجع بهش صحبت نمیشه. کدام دوره در مورد پیامها صحبت میشه، هیچ دوره ای. راجع به کلیات صحبت میشه. تو جزئیات نیست. هر پیامی که تکرار شود در زندگیمون تبدیل میشه به باور. ببینم ما چند نوع پیام داریم که تبدیل میشه به باور؟ ما پنج نوع پیام داریم. مدل اول پیام، پیام کلامی است. مدل دوم پیام، پیام شنیداری است. مدل سوم پیام، پیام دیداری است. مدل چهارم پیام، پیام نوشتاری است و مدل پنجم پیام، پیام فکری است. هر پیامی از این پنج مدل در زندگی تکرار بشه، تبدیل میشه به باور.  بگذارید یک توضیح کوچیک راجع به هر کدام بگم. پیام کلامی: صحبت های است که خودتون در طول روز می کنید. در طول روز بیشتر در مورد چه چیزهایی صحبت می کنید.  خوب در چه موردی صحبت می کنید؟ چیزی که در موردش بیشتر صحبت می کنید، تبدیل میشه به باورت.  در طول روز در چه موردهایی بیشتر صحبت می کنید؟  در مورد کمبودها صحبت می کنید در مورد اینکه مشتری نیست صحبت می کنید، در مورد اینکه وضع اقتصادی داغون شده صحبت می کنید؟ خوب هر چی که در موردش صحبت می کنید، یک پیام است و تکرار پیام، می شود باور. پیام شنیداری: در طول روز چه چیزهایی را می شنوید؟ دوستات چه حرفهایی را بهت منتقل می کنند؟ آیا فقط ناله ها را می شنوی؟ خبرهای بد را می شنوی؟ دیداری: در طول شبانه روز چه چیزهایی را می بینی؟ آیا فقط آدمهای بدبخت و بیچاره را می بینی؟ یا آدمهای ثروتمند را می بینی؟ پیام نوشتاری: همان تمرینی است که قبل از خواب انجام میدی و پیام فکری: در طول روز چه فکرهایی می کنی؟ فکرهایی که در طول روز انجام میدی، آن فکرهایی که تکرار میشه، تبدیل میشه به باورت. همان مثالی که شخصی  به اسم آقا محسن همه اموالش را دزدیده بودند، آن پیام فکری داشت.  اولش پیام شنیداری بوده. مامانش چی میگفته؟ می گفت بعد از هر خنده گریه است. بخند گریه هات هم می بینم.  پیام شنیداری بوده یکی دیگه آمده بهش گفته. بعد  آقا محسن در مورد این پیام هی فکر کرده. خوب، پیام هم شنیداری و هم فکری شده. پیام دیداری هم بوده زیرا وقتی این پیام را می شنیده، مامانش را هم می دیده و آدم پدر و مادرش را خیلی دوست داره.  خوب، پیامی که در زندگی تکرار بشه میشه باور.  خوب، طرف جملات من را تکرار میکنه ولی بواسطه این پنج نوع پیام؛ کلی پیام منفی با باور مخرب داره وارد زندگیش میکنه. حالا ذکرهایی که تکرار میکنه فایده داره؟  خوب معلومِ که فایده نداره. ما باید در کنار انجام تمرینات، چیکار کنیم؟ باید جلوی ورود باورهای مخرب را بگیریم. باورهای مخرب چطوری در ما ایجاد می شد؟ بواسطه پیام هایی که تکرار می شد. یعنی باید جلوی چی را بگیریم؟ جلوی آن پنج مدل پیام را بگیریم. آنهائیکه منفیِ باید جلوش را بگیریم. باید روش کار کنیم. بگذارید یک مثالی بزنم. خودم فرصت خیلی کمی پیدا میکنم که تو مهمانی ها شرکت کنم. کلا با توجه به جو جامعه ای که وجود داره، رفتن به مهمانی را خودم صلاح نمی دانم. حدود دو ماه پیش تو یک مهمانی شرکت کرده بودم که حدود پانزده تا خانواده بودن. من معمولا دیرتر میرم و زودتر بلند میشم که زمانی کمتر باشم. حدود دو ساعت توی آن مهمانی بودم. برام عجیب بود که حتی سر شام؛ حدود آن دو ساعتی که من آنجا بودم، آن پانزده تا خانواده یکساعت و پنجاه دقیقش را در مورد چی داشتن صحبت می کردن؟ در مورد دزدی صحبت می کردن. اولش با این شروع کردند که شنیدید دختر فلان وزیر اینقدر دزدیده. چقدر بی شرفِ. یکی دیگه گفت همشون دزدند. آن یکی گفت مگه اصلا آدم سالم تو جامعه پیدا میشه. فقط وزیر و وزرا بچه هاشون اینجور نیستند، همه اینجورین. بعد یکی دیگه گفت دامان فلان وزیر هم شنیدی دزدی کرده بود. یکی دیگه گفت تو اینستاگرام نشان میداد دزده تو ۴ ثانیه در ماشین را باز می کرد. عوضی ها چقدر حرفه ای شدن. آن یکی می گفت کارخانه های ایران خودرو و سایپا دزدند که چنین قفل هایی را میذارند. یکی دیگه  می گفت جدیداً توی خیابون دزدی ها زیاد شده. گوشی هاتون را محکم سفت بچسبید. کیف هاتون هم محکم سفت بچسبید. یکی دیگه می گفت خونه همسایه ام چند وقت پیش دزد آمده بود. همه چیزش را بردن، دار و ندارش را. یکی دیگه می گفت دخترم دوستش، جامدادیش را تو مدرسه دزدیدند. حتی بچه ها هم دارند دزدی می کنند. یکی دیگه می گفت پیام برای من آمده که به هیچ وجه از کارت بانکی تون عکس نگیرید و برای کسی نفرستید. تصور کن حدود دو ساعت اینها داشتند راجع به دزدی صحبت می کردند. آخر مهمانی موقعی که می خواستم خداحافظی کنم همه را جمع کردم گفتم رفقا اصلا برام فرقی نداره ناراحت بشین یا نشین. من چیزی را که فکر می کنم درستِ، بهتون منتقل می کنم. برای همین صحبتهایی که توی این دو ساعت کردید به خیلی هاتون طی دو ماه آینده دزد میزنه. بخاطر همین صحبت هاتونِ که من دوست ندارم تو جمعتون باشم. همشون خندیدند گفتن دکتر حالا اینقدر جدی نگیر. ما اگر دزد میخواست بهمون بزنه تا حالا زده بود. خیالت راحت حواسمون جمعِ جمعِ. کلی شوخی و خنده بعد از حرف من. حالا فکر کن توی این دو ماه نه تاشون بهم زنگ زدن و بهم یک چیزی را گفتن. گفتن محمد بهمون دزد زده. بقیه شون هم مطمئنم زنگ خواهند زد. یکیشون که آن شب از همه جدی تر صحبت می کرد. می گفت دزدی خیلی زیاد شده و این حرفها. بهم گفت که دزد هفته بعد از مهمانی اومد خونمون با اینکه درم هم ضد سرقت بود. صبح که من و همسرم خانه نبودیم اومده بود. نمیدونم از کجا طلاهامون را پیدا کرد. گفت من طلاها را توی یخچال قایم می کردم. گفتم تو یخچال طلا قایم می کردی؟ گفت ولی دزدِ طلاهامون را پیدا کرده بود و برده بود. و نکته عجیب سه روز بعد از اینکه از خونمون دزدی شد، دزده را گرفتند.  و طرف اعتراف کرد که خونه من را زده، انداختنش زندان. حدود ده روز پیش دزده مجدد مرخصی گرفته بود. فکر می کنید چیکار کرده بود؟ آمده بود خونه من را زده بود. فکر کنید تو دو ماه دزد دو بار خونه اش را زده. بهش گفتم بعد از اینه خونه ات را دزد زد چقدر راجع به آن حرف زدی؟ گفت با همکاران و فامیلها در موردش صحبت کردم. حالا علت چیه؟ زندگی ما آیینه باورهامونِ.  هر چی را که باور داشته باشید را توی زندگیتون می بینید. باور چی بود، پیامی بود که تکرار میشه. پیام چند نوع بود؟ پنج نوع بود. کلامی، شنیداری، دیداری، نوشتاری و فکری. خوب حالا به من بگید در آن مهمانی چند مدل از این پیامها وجود داشته؟ کلامی می گفتن دزدی زیاد شده. شنیداری می شنیدن که دزدی زیاد شده. دیداری همدیگر را می دیدند و فیلم داخل اینستاگرام را می فرستادن که دزدی زیاد شده.  و طرف خونه که می رفت با خودش فکر می کرد که دزدی زیاد شده.  و در نهایت چه اتفاقی میفته؟ در نهایت وقتی این همه پیام زیاد بشه تبدیل  میشه به باور. کسی که باورش این باشه که دزدی زیاد شده، دزد هم به خودش میزنه همه به همسر و بچه اش میزنه.

دارم مطالب عمقی بهت میگم ها، این مطالبی که من دارم بهت میگم هیچکس توی ایران برات توضیح نمیده. این مطالب خیلی ارزشمندند. ببینید شما بواسطه پیامهایی که وارد ذهنت می کنی و بواسطه باورهایی که تو ذهنت ساخته میشه، چه بلایی سر زندگی خودت آوردی. می بینیم که خودمون پیامهای زندگیمون را با پیام هایی که تکرار می کنیم، خلق می کنیم. ما دقیقا مثل خدا قدرت خلق داریم. چرا جلسات قبل آیه سی سوره بقره را گفتم  که خدا میگه من بر روی زمین خلیفه ای از جنس خودم قرار می دهم.  خوب ما هم قدرت خلق داریم. خلق اتفاقات زندگیمون. حال عزیزی که روزی صد بار با خودش تکرار می کنه آدم خوب زیاده. ولی همش داره از دزدی حرف میزنه و میشنوه و فکر می کنه، تکرارها و ذکرهاش براش فایده ای داره؟ معلومِ که نه. باید در کنار این که تکرار میکنه، راه ورود پیام های مخرب که پنج نوع بودن را بگیره. ببینید دارم بهتون مطالب عمقی میگم. هر کدام از این مطالب میتونه چند ده میلیون جلوتون بندازه. بذارید یکی دیگه از مراجعینم را بهتون بگم. طرف زنش بهش خیانت کرده بود و آخرش مهریه اش هم اجرا گذاشته بود ازش چند صد میلیون گرفته بود. بنده خدا بعد از اینکه زنش بهش خیانت کرده بود فقط پنجاه جلسه پیش مشاور رفته بود.  جلسه ای ۲۰۰ هزار تومان، یعنی حدود ده میلیون تومان هزینه جلسه مشاوره داده بود. چند صد میلیون پول مهریه داده بود. چقدر آسیب روانی دیده بود. بهش گفتم فکر می کنی چرا زنت بهت خیانت کرد؟ گفت یکساله دارم میگم چون هرزه بوده. ولی الان میدونم تقصیر باورهای خودمِ. تقصیر پیام هایی که خودم تکرارش کردم. ازش پرسیدم خوب چه پیامهایی را تکرار کردی؟ جوابش فوق العاده بود. ببینید شما زمانیکه قانون باور را درک می کنید، زمانیکه متوجه میشی که زندگی آیینه باورهاتِ دیگه کسی را تو زندگیت مقصر نمی دونی. چون میدونی که خودت مقصر بودی.  اگر طرف می رفت روی باورهاش کار می کرد به جای اینکه چند صد میلیون ضرر کنه زنش اصلا ازش طلاق نمی گرفت. زنش بهش خیانت نمی کرد. ازش پرسیدم که چه پیامهایی را تکرار کردی که زنت بهت خیانت کرده؟ گفت آقای دکتر من عاشق سریال ترکی عشق ممنوع بودم. قسمت های سریال را ضبط می کردم و هر قسمت را ده بار تماشا می کردم. گفتم عاشق کدام شخصیت هاش بودی؟ گفت سَمَر و مُحَنَد؛ خیلی دوستشون داشتم. ازش پرسیدم نظرت در مورد رابطه عدنان با سمر چی بود؟ طرف میگفت باورم این بود که سمر حق داشته که به عدنان خیانت کنه. خوب وقتی تو یک سریالی را هر روز و هر ساعت نگاه می کنی که پر از خیانتِ در واقع داری خیانت را به زندگی خودت و اطرافیانت دعوت میکنی. به جمله ام خیلی خوب دقت کنید. می خواهید ناراحت بشید، هیچ ایرادی نداره، بگذارید ناراحت بشید.  ولی من حرف درست را بهتون بزنم. وقتی که سریالی را نگاه می کنی که سراسر خیانتِ و با آن سریال همزاد پنداری می کنی و بهش احساس داری و به شخصیت هاش عشق می ورزی؛ در واقع داری خیانت را به زندگی خودت و اطرافیانت دعوت می کنی. خیانتی که سریال ها در تاریخ بشر به انسان ها کردن را هیتلر هم نکرده. یکبار خیلی برام جالب بود یکی از هنرپیشه های معروفِ آقا، توی جلسات پولسازی ام بود وقتی این را گفتم، گفت که دکتر حق با شماست. ولی الان همه فیلم هایی که به ما پیشنهاد میشه راجع به خیانتِ؛ خوب چیکار کنیم. ازش دو تا سوال پرسیدم. یک گفتم تو الان در فیلم ها و سریال های زیادی بازی می کنی آیا حس خوبی داری؟ گفت زمان هایی که بازی می کنم آره، زمانیکه مردم باهام عکس می گیرند آره ولی زمانیکه میرم توی خلوت خودم یک حس بدی همش همراه منِ. گفتم پیام خداوندِ. یکی از مهمترین پیام های خداوند حسی است که همراه شماست. اگر حس خوبی باشه شما در مسیر خداوندی. به زودیِ زود نتایج فوق العاده وارد زندگیت میشه. ولی اگر حس بدی داشته باشی مطمئن باش کلی اتفاق بد وارد زندگیت میشه.  اولین سوالم حِسش بود که گفت تو خلوتم حِسم بدِ. سوال دومم این بود که با بازیگری ماهی چقدر در میاری؟ گفت بستگی داره چند تا کار در طی یکسال قرارداد ببندم. حدود سالی نیم میلیارد در میارم. گفتم میشه حدود ماهی ۴۰ میلیون. گفتم توی دوره پولسازی، من بهت یاد میدم که چطوری کسب و کار خودت را راه بندازی. زمانیکه استعدادیابی کردیم به نتیجه رسیدیم که بره رستوران بزنه. رستوران زد حدود چهار ماه بعدش. من حدود دو سه ماه پیش که داشتم باهاش صحبت می کردم گفت آقای دکتر من الان از شعبه یک رستورانم ماهی ۱۲۰ میلیون درآمد دارم و الان حدود یکسال و خرده ای است که دیگه فیلم بازی نکردم. شعبه دومم هم دارم میزنم. گفتم چقدر نسبت به قدیم حالت بهترِ؟ گفت باور نمی کنی انگار تو زندگیم آزاد شدم. انگار رهام. قبلنا مجبور بودم تا ساعت ۵ صبح تو فیلمبرداری باشم و بعضی روزها مجبور بودم ۵ صبح باشم برم اتاق گریم چندین ساعت گریم کنم و کار بشدت سخت بود؛ الان رستوران زدم و شبی فقط دو تا سه ساعت به رستورانم سر می زنم و ماهی ۱۲۰ میلیون تومان هم درآمد دارم. شعبه دوم هم دارم می زنم. دکتر خیر ببینی که مسیر زندگیمو تغییر دادی. ببینید چه نتایجی حاصل میشه. یکبار یک مراجعه کننده ای داشتم، امروز کلی براتون مثال زدم مثال عینی. اسمش حاج تقی بود. حاج تقی مرد واقعا دوست داشتنی بود حدود ۷۰-۷۵ سال سن داشت. بهم یک روز گفت خدا نمی خواد من به جایی برسم. همه کار کردم ولی نشد که نشد. تو این همه سال به هر دری زدم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. الان بچه هام بهم فحش میدن که  تو بدبخت و بیچاره ای و هیچی تو زندگیت نداری. بهش گفتم حاج تقی ایرادات خودت را تقصیر خدا ننداز. بیا تو دوره پولسازی من جوابت رو میگیری که ایرادت کجا بوده. وسط یکی از جلساتم  که راجع به فیلم ستایش و اوشین و صحبت می کردم. اوشین یک فیلم قدیمی بود که شخصیتش خیلی بدبخت و بیچاره بود و الگوی مردم شده بود. همان خانم بدبخت و بیچاره الگوی خانم های دهه سی و چهل ایران شد.  حالا فکر می کنی چرا خانمهای دهه سی و چهل ایران از صبح تا شب همش مشغول شستن و پختن و تمیز کردن هستند؟ چون الگوشون اوشین بوده. چون باورهای ذهنیشون بواسطه اوشین خلق شده. الان هم وضعیت زندگیشون دقیقا مثل همونِ. موقعی که در مورد اوشین داشتم توضیح میدم یهو حاج تقی آمد گفت ایرادَمُ فهمیدم. گفتم برای همه توضیح بده که همه بدونند که ایراد تو چی بوده که چرا تو گفتی که تو زندگیم ده ها سال دویدم، تلاش کردم و به هر دری زدم نشد که نشد و مینداختی گردن خدا، که خدا نمیخاد من به جایی برسم. یعنی چی خدا نمیخاد به جایی برسی. نمیشه که خدا بنده ای را آفریده باشه از روح خودش در تو دمیده باشه و بعدش بگه میخام اینُ بدبختش کنم. همه اومدید که زندگی های فوق العاده داشته باشید. حالا چرا بعضی هاتون تو زندگی، زندگی های فوق العاده ای ندارید؟ خدا بهت قدرت انتخاب داده. تو با انتخاب هایی که کردی زندگیت را به گند کشیدی. از حاج تقی پرسیدم که خوب واسمون توضیح بده که ایرادت چی بود. گفت که من عاشق علی بی غم بودم. گفتم علی بی غم گنج قارون؟ گفت آره حالا علی بی غم چه شخصیتیه؟ یک شخصیت طبقه کارگر که بدبخت و بیچاره است. ولی تو فیلم نشون میده با اینکه فقیره خوشحالِ، شادِ هی می خنده بشکن می زنه. نشون میده که علی بی غم جذابِ دختر پولدارها دنبالش می افتن و کلاً با اینکه بیچاره اس خوشحالِ. پس این شخصیت فقیر فیلم قارون چجوریه؟ خوشحالِ. حالا شخصیت پولدارش چجوریه؟ همش حالش بدِ و در نهایت خودکشی میکنه. حالا کی این شخصیت پولدار فیلم قارون را نجات میده؟ علی بی غم بدبخت بیچارهِ نجاتش میده. می بینید بواسطه فیلمهای مزخرف از ده ها سال قبل شروع شده روی باورهای ما کار کردند. تو فیلم شعرهای معروفی داشت که یکیش این بود ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد. ایرج هم این را خونده بود. چی میگه؟ میگه زِ هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد، بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد. ببین چقدر اشتباه. یا تو همین فیلم گنج قارون یک شعری داشت که می گفت گنج قارون نمیخام مال فراوون نمیخام بهره ما یک گوشه کوچیکی توی این دنیا بسه لقمه ای نان بسه. نگاه کن میگفت گنج قارون نمیخام مال فراوون نمیخام یک لقمه نون هم واسه ما بسِ.  نگاه کنید این باورها توی زندگی خیلی از پدرها و مادرهای ما وجود داره.  تو زندگی خیلی از ماها وجود داره . حاج تقی باور داشت که اگر پول دار بشه مثل شخصیت پولدار گنج قارون خودکشی میکنه، افسرده میشه، زن و بچه اش ولش می کنند و باور داشت که خوشحالی واقعی در زندگی فقیرانه است. خوب زندگیش هم شده بود آیینه باورهاش. حالا به این آدم تکنیک یاد بده مشتریش را افزایش بده، تاثیر داره؟ کسی که باورش اینکه که اگر فقیر باشه خوشحالِ و اگر پولدار باشه، افسرده میشه و خودکشی میکنه؛ هر چقدر تکنیک یاد بگیره همش برای یک هفته و دو هفته و یکماهِ . بعد دوباره مشتری هاش برمی گرده به حالت قدیم.  چون مشکل اساسی تر از تکنیکِ، مشکل در باورهاشِ. تا زمانیکه باورهاش درست نشه هیچ چیز زندگیش درست نمیشه. من به حاج تقی با همین جملاتی که به شما یاد دادم؛ بهش یاد داد دادم البته روش های دیگری هم بود ولی همین جملات بسه. بهش یاد دادم که باورهای جدید در خودش بسازه. این آدم حدود دو سال و نیم بعد که به من پیام داده بود، خوشحال بود که برای دو تا پسرش خونه خریده و ببین توی زندگیش تو دو تا سه سال چه تغییراتی ایجاد شده. کسی که بدبخت بود، بیچاره بود، خونه اجاره ای می نشست، جدای اینکه خودش زندگیش خوب شده بود برای بچه هاش هم خونه خریده بود. تو سن ۷۰ سالگی. هیچ وقت برای تغییر دادن زندگیت دیر نیست. هیچ وقت برای تغییر دادن باورهات دیر نیست. الشیطانُ یَعُدُکُم بِفَقر یعنی شیطان همش تو را به فقر دعوت میکنه. فقر یعنی چی؟ شیطان هی بهت میگه نیست، نمیشه دیگه دیره فایده نداره. این کلام کلامِ شیطانِ. خداوند شما را به فراوانی دعوت میکنه. هی میگه هست. باورهات را تغییر بده مهم نیست که چه سنی داری. تو همین سن بگذار از زندگیت لذت ببری. بگذار اطرافیانت از زندگی لذت ببرند. هر پیامی که تکرار بشه تبدیل میشه به باورتون. و وقتی باورتون شد در زندگیتون پدیدار میشه. باباهایی که عاشق اخبارند می دونند چه بلایی بر سر زندگی خودشون و خانوادشون میارن؟ من با صدها میلیارد ایرانی در ارتباطم. شما یک میلیارد در ایران و خارج پیدا نمیکنی که عاشق اخبار باشه. به جمله ای که میگم دقت کن، شنیدن خبرهای بد، خبرهای بد را به زندگیت دعوت میکنه. خیالتون را راحت کنم هر چی را در زندگیتون روش قفل بزنید در زندگیتون خواهید دید. حالا می خواهید روی چه قفل بزنید روی اخبار بد، خوب می بینیش. روی فیلمها و آهنگ های بد خوب می بینیش. الان این باباهایی که اخبار نگاه می کنند راجع به چی صحبت می کنند؟ دادگاه فلان دزد تشکیل شد. تو اخبار میگن قیمتها تغییر نکرده است خوب تو چی فکری با خودت میکنی زمانیکه این را میشنوی؟ میگی همشون دروغ میگن. بعد فلان جای عالم جنگ شده این همه آدم مردن. فلان جا طوفان آمده این همه آدم مردن. سرطان مِری تو جهان داره افزایش پیدا میکنه و از این حرفها. همش خبرهای بدِ. در نهایت چه اتفاقی میفته؟ در نهایت کلی اخبار بد را به زندگی دعوت میکنی. جک کندفیلد یک جمله معروف داره میگه میانگین درآمد شما میانگین درآمد پنج تا آدم دورتِ. همین الان ببین پنج تا آدمی که در طول روز باهاشون صحبت میکنی کی ها هستند؟ میانگین درآمدشون را ببین. رفیقات میانگین درآمدشون پایین خوب خودت هم میانگین درآمدت پایینِ. رفیقات میانگین درآمدشون بالاست خوب میانگین درآمد تو هم بالاست. رفقات از بدبختی هاشون صحبت می کنند، صحبتهایی می کنند که به دردت نمیخوره، خوب چه اتفاقی میفته؟ بدبختی را به زندگی خودت دعوت میکنی. طرف میگه آقای بصیری من دارم با رفیقام هم دردی می کنم. بهش میگم به چه قیمتی. رفیقت، خواهر، عمه ات، خاله ات میاد بدبختی هاش را با تو به اشتراک میگذاره. به چه قیمتی؟ به قیمت از بین بردن زندگی خودت، بدبختی های ملت را می شنوی. یعنی واقعاً می ارزه خودت را بدبخت کنی که بری بدبختی های ملت را بشنوی. قانون جک کندفیلد چی بود؟ میانگین پنج تا آدم دورت میشه میانگین درآمدت. خوب اگر میخای درآمدت افزایش پیدا کنه، پنج تا آدم دورت را عوض کن. با آدم پولدارها بگرد. آدم پولدار پیدا نمیکنی، فقط حذف کن. با آدمهای فقیر نگرد. آدم پولدار پیدا نمیکنی با فقرا نگرد. باهاشون در حد سلام و علیک باش. برای اینکه زندگیت بیاد بالا. وقتی که با آدمهای بدبخت و بیچاره می گردی که یکشون گرو دوشونِ، تو زندگی خودت چی را داری دعوت می کنی، یِکِت گرو دوِت باشه. پس دنبال نکن، هم دردی نکن با ملت. خانمها یک ایراد اساسی دارند روزی چندین ساعت با دوستانشون، خواهرشون، مادرشون صحبت می کنند و فقط راجع به بدبختی ها صحبت می کنند. خوب فایده اش چیه؟ بدبختی را دارن به زندگیشون دعوت می کنند. میگن ما غمخوار ملتیم. فایده نداره، داری بدبختی را به زندگیت دعوت می کنید. برید یک تحقیق کنید که چند درصد از همکاران روانشناس من به همسرانشان خیانت می کنند. در آمریکا در دانشگاه ییل تحقیق کردند دیدند که آمار خیانت روانشناسان به همسرانشان ۲۱۰ درصد از میانگین جامعه بالاترِ. حالا چرا؟ شما بگید روانشناسان ۲۱۰ درصد بیشتر به همسرانشان خیانت می کنند. چرا؟ چون پیامها تبدیل میشن به باور. هر روز در مورد خیانت میشنوی خوب خیانت را به زندگیت دعوت می کنی، چون خیانت تبدیل میشه به باورت. کسی که هر روز در مورد خیانت میشنوه، باورش میشه اینکه خیانت تو جامعه زیاده. خوب ببخشید داری خائن را به زندگیت دعوت میکنی. زنت هم میره بهت خیانت می کنه، شوهرت همه میره بهت خیانت میکنه. فکر میکنید چرا این همه تاکید دارم فایلهای من را چندین بار گوش کنید؟ تا فرصت این را نداشته باشی بری کاری را انجام بدی که ۹۹ درصد فقرا انجام میدن. فقرا چیکار می کنند، صبح تا شب تلوزیون می بینند.  چرا یک سر تاکید دارم تلوزیون نبینید. چون تو تلوزیون فقیرها آدمهای خوبین و پولدارها آدمهای بدی هستند. این نابودتون میکنه. از امروز تا پایان عمرمون باید خود مراقبتی داشته باشیم. خود مراقبتی در مورد هر پنج نوع پیام داشته باشیم. پیامها چی بودند؟ کلامی، شنیداری، دیداری، نوشتاری و فکری. همین را از دوره من برداشت کن، زندگی بهشت میشه. حرف از کمبود نزنیم، هر چه که به زبانت آمد، به دنیایت آمد. میگی مشتری نیست خوب مشتری نیست. شنیداری: اخبار منفی را نشنویم، حرفهای منفی را. دیداری: طرف تا روزنامه میگیره میره سراغ صفحه حوادثش. بعد میگه آقای بصیری نمیدونم چرا تو زندگیم اتفاقهای بد می افته. خوب لعنتی تو روزنامه میگیری میری سراغ صفحه حوادث. خوب حوادث عجیب و غریب را وارد زندگیت میکنی. شکرگذاری های آخر شبت یک نوع پیام نوشتاریِ. در مورد پیام های فکری هم جلسه بعد توضیح میدم. چون همه ما در طول روز یک سری اخبار ناخودآگاه به ذهنمون میاد. حالا چیکار کنیم را جلسه بعد براتون توضیح کامل میدم. این جلسه نرسیدم در مورد تکامل توضیح بدم که به امید خدا جلسات بعد در موردش توضیح میدم.

تمرینی که این جلسه داریم یک نوع لایواستایلِ. از همین الان باید خود مراقبتی انجام بدیم راجع به پیامهای کلامی، شنیداری، نوشتاری، دیداری و فکری. باید خود مراقبتی داشته باشیم و زمانیکه خود مراقبتی را انجام میدید، می بینید. توجه کن تو زمانیکه پیامهای کلامی، شنیداری، نوشتاری، دیداری و فکری وارد زندگیت میکنی و داری فایل من گوش میکنی مثل اینه که با ترمز دستی که بالا هست هی گاز میدی. به خاطر اینه که آن پیشرفت فوق العاده حاصل نمیشه. تا کی باید خود مراقبتی کنی؟ تا آخر عمرت. همان کاری که من میکنم. طرف عاشق فیلم ابد و یک روزِ. میگم از کدام صحنه اش خوشت میاد. صحنه ای که نوید محمدزاده زد روی میز داشت گریه می کرد و از این حرفها. ببخشید تو داری گریه را به زندگیت دعوت می کنی. باید خود مراقبتی انجام بدی کلامی، شنیداری، دیداری، نوشتاری و فکری. میگه آقای بصیری اگر من بخوام همه این مراقبت ها را انجام بدم شاید یکسری از افراد اطرافم را از دست بدم. خوب از دست بدی چه ایرادی داره. فلان رفقیت که بدبخت و بیچاره است را از دست بدی بهتره؟ یا داشته باشیش و فقیر باشی. از دستش بدی و ثروتمند بشی یا داشته باشیش و فقیر باشی. بخاطر اینه که میگم باید ثروتمند شدن باید برات خیلی مهم باشه. اگر میخوای فلان رفیق فقیر با ذهن فقیر را داشته باشی و صبح تا شب صحبت های فقیرانه کنی و پولدار بشی، ذهی خیال باطل. پولدار نمیشی. باید دوری کنی از پیامهای کلامی، شنیداری، دیداری، نوشتاری و فکری. از همین الان دوری کن. آهنگهای مزخرف را گوش نکن. طرف از صبح تا شب آهنگ مجید خراط گوش میده. آهنگ چیه؟ سه و چهار و پنج و شش تیغها را پشت سر بزن. آهنگ در مورد خودکشیِ. طرف آهنگ اون ور آبی صبح تا شب گوش میده. مستی هم دیگه درد منُ دوا نمیکنه غم با من زاده، من را رها نمیکنه. میخندی؟ این آهنگ ها را می شنوی باید گریه کنی. کسی که این آهنگ را بیست بار گوش کرده باشه باورش چیه؟ باورش اینه که غم باید همراه زندگی من باشه، من همش باید غمگین باشم. آیا این آدم میتونه خوشحال باشه. میتونه خوشحال باشه، فایل من گوش می کنه یکساعت خوشحال بعد دوباره برمی گرده به حالت قدیم. دقیقاً مثل ابری (اسفنجی) که فشار میدیم، ابر فشرده میشه بعد ولش که می کنی برمی گرده حالت قبل. علت چیه؟ چون خودمراقبتی کلامی، شنیداری، دیداری، نوشتاری و فکری نداره. میره چیزهایی را گوش میکنه، چیزهایی را میگه با آدمهایی صحبت میکنه و فکرهایی میکنه که همش منفیِ. این آدم فایلهای من به کارش نمیاد. باید خودمراقبتی داشته باشه. پس تمرینی که تو خونه از الان تا آخر عمرتون باید انجام بدید چیه؟ تمرینِ لایف استایلِ، یعنی چی؟ یعنی تو زندگیم از الان باید این باشه که اجازه ندم پیام های منفی وارد زندگیم بشه. وقتی جمعی در مورد چیزهای بد صحبت می کنند از جمع برم بیرون. حالا نیاز نیست باهاشون دعوا بگیری. تو این جمع ها کمتر حاضر شو. رفیقهای منفی داری دورشون کن. یک چیز باحال بهتون بگم همه آدمها آموزش پذیرند. بعضی ها میگن آقای بصیری من همسرم را چیکار کنم. یکی میگه مامانم هر وقت زنگ بزنه هی از بدبختی ها صحبت میکنه. بهشون میگم ایرادی نداره همه آدمها آموزش پذیرند. اقوام درجه یک را نمی تونی حذف کنی، بگذار یک راه حل بهتون بگم. در دوره پولسازی من نیست در دوره روابط انسانی من است این دوره در مورد اینه که چطور با مادر شوهر و مادر همسر و از این حرفها صحبت کنیم. مامانت همش در مورد اخبار منفی صحبت میکنه چیکار کنی؟ هر وقت مامان بهت زنگ زد و شروع کرد در مورد اخبار منفی صحبت کرد، سریع وسط حرفش بگو مامان جان یک کاری برام پیش اومده، ببخشید، خداحافظ. اصلا منتظر خداحافظ مامانت هم نشو، بگو یک کاری پیش اومده خیلی عذرخواهی می کنم ببخشید. دوباره یکساعت بعد مامان بهت زنگ میزنه میگه چی شد؟ میگی یک کاری برام پیش اومده بود ببخشید. صحبت می کنی بعد از پنج دقیقه دوباره شروع میکنه به حرف منفی زدن. میگی مامان یک کاری برام پیش اومده خداحافظ ببخشید. دوباره قطع می کنی. فردا مامان دوباره زنگ میزنه اصلا چرا مامان زنگ بزنه خودت بهش زنگ بزن شروع کن باهاش حرف زدن و احوال گرفتن یک ربع که داری صحبت میکنی مامان دوباره میخاد حرف منفی بزنه. اصلا نمیخاد براش توضیح بدی؛ همه انسان ها خداوند در وجودشونِ متوجه میشن. زمانیکه پیام را تکرار میکنی. نمیخاد بهش بگی من یک کلاسی رفتم گفتن که نباید از این جور حرفها بشنوی. نمیخاد اینها را بگی تا حرف منفی زد، مامان جان یک کاری برام پیش اومد ببخشید خداحافظ. دوباره فرداش بهش زنگ بزن تا حرف منفی زد ببخشید خداحافظ. شما سه هفته این کار را انجام بده پایان سه هفته غیرممکنه مامان شما عزیز شما حرفهای منفی بزنه.  چون به آن آدم آموزش دادی به صورت ناخودآگاه که اگر حرف منفی بزنه تو تلفن را قطع میکنی و آن آدم دیگه با تو حرف منفی نمیزنه. فقط باید سه هفته استمرار داشته باشی. اشکال نداره تو این سه هفته مامان یک کم از دستت ناراحت میشه. ولی بچه اش هستی ناراحت بشه هم بعداً باهات خوب میشه. مهم اینه که مامانت را اصلاح کنی. فرزندت را اصلاح کنی. رفیق منفیت را اصلاح کنی. خواهرت را اصلاح کنی اگر باهات حرف منفی میزنه. این روش من را پیاده کن بعد از سه هفته همه چی تمامه. سه هفته بگذره دیگه طرف اصلاً با تو حرف منفی نمیزنه. این هم تمرینی بود که چند صد هزار تومان قیمتش بود.  ببینید بی نظیره تو روابط هم کاربرد داره. اگر یک روز خدا خواست دوره روابط برگزار کردم این را براتون توضیح میدم.

تمرین جلسه ششم شما که باید توی خونه انجام بدید اینه. وقتی شما وارد دوره پولسازی می شید یعنی میخوای کسب و کار خودت را راه بیندازی. در دوره پولسازی چون شما باورهات تیکه تیکه تغییر میکنه، یک سری ایده های جدید کاری در ذهنت شکل میگیره. یا یک سری از ایده های قدیم دوباره تکرار میشه. چه ایده های جدید که تو ذهنت میاد و چه ایده های قدیمی که تکرار میشه اینها همش پیام خداوندِ. خداوند داره بواسطه ایده هایی که تو ذهنت میاد باهات صحبت میکنه. خداوند با همه مخلوقاتش صحبت میکنه. خداوند همه مخلوقاتش را راهنمایی میکنه. همانطور که خداوند برای پرندگان تو لانه شان غذا می گذاره برای ما انسان ها هم روزی تعیین کرده. گاهی روزی انسان ها بواسطه ایده هایی است که وارد ذهنشون میشه. این تمرین داخل خونه است، از الان تا جلسه هفتم باید هر کس ده تا ایده کسب و کار را برای من بفرسته. بعضی از ایده ها به ذهنت میاد و بعضی از ایده ها را می گردی و پیدا می کنی. توی اینترنت سرچ می کنی ایده های پولساز، یکسری ایده بالا میاد، ولی یک ایده به چشم تو میاد. یک ایده را که می بینی میگی این همونِ. یهو احساس خوب پیدا میکنی. یکی از نشانه های صحبت خداوند با شما، احساسی است که در شما ایجاد میشه. اگر یک چیزی را ببینی و در تو احساس خوب ایجاد کنه، آن ایده، ایده خوبیه. حالا هر ایده ای که میخاد باشه از تولید جوراب نانو گرفته تا فروش نقاشی بصورت آنلاین، تا مدرس فن بیان شدن، تا زدن فلان مغازه تا زدن فلان کسب و کار. هر ایده ای که به ذهنت بیاد حتی اگر خیلی مسخره به نظر بیاد. اصلا مهم نیست. هر ایده ای که به ذهنت بیاد. هر کدام از این تمرینات را که میگم انجام بدید دلیل خاصی داره، بعدا بهتون دلیلش را میگم فقط ازت میخام که تمرین را انجام بدی. یک چیز دیگه صبور باشید. خداوند با صابرینِ، خداوند با کسانی است که صبر میکنند. تو فقط فایلهای من را گوش بده و صبور باش. مطمئن باش پایان سه ماه کسب و کاری را راه میندازی و به درآمدی می رسی که نتایج فوق العاده برات حاصل میشه. این نشانه هایی که وارد زندگیت میشه، پول و شغل اینها همه نشانه های اولیه است اینها همه خرده پولِ، اینها همه خرده نشانه است. من خودم با این نشانه ها خوشحال میشم و امیداور میشم؛ ولی میدونم که این نشانه ها زیاد مهم نیست. ما باید دوره را دنبال کنیم. یکسری هستند که هنوز نشانه وارد زندگیشون نشده. من که جلسه پیش گفتم آنهائیکه میگن نشانه وارد زندگیشون نشده دقت نمی کنند.  همین الان و روزهای آینده روی ایده ها تمرکز کنید و شب ها قبل از خواب بگید خدایا کمکم کن که ایده جدید به ذهنم برسه و دقت کن مطمئن باش ده تا ایده به ذهنت میرسه از الان تا جلسه بعد. خوب هر کدام از ایده ها نشانه است. نشانه ایست که تو میتونی باهاش پولدار بشی. خوب خداوند بواسطه نشانه ها تو را داره هدایت میکنه. پس نشانه ها را باید یادداشت کنید و ده تا ایده بفرستید. ما با این ایده هایی که شما می فرستید از شروع ماه دوم خیلی کار داریم.

این جلسه من راجع به چی باهاتون صحبت کردم، راجع به باورها چگونه شکل می گیرند. بهتون یاد دادم که چیکار کنید باورهای مخرب جدید در شما ایجاد نشه. چیکار کنیم که این ذکرهایی که تکرار می کنیم برات تاثیر گذار باشه.  چجوری ترمزدستی بالا را بدی پایین و گاز بدی تا ماشینت به سمت جلو حرکت کنه. من اینها را تو این جلسه بهت یاد دادم ازت میخام که جلسات من را بارها، بارها و بارها گوش بدی. یک بار نه هر چه بیشتر بهتر و در همه جا فکر کن و ده تا ایده جدید پیدا کن. من با ایده هایی که پیدا می کنی تو جلسات بعد کار دارم. میخام کاری کنم که پایان سه ماه کسب و کار را راه بیندازی، درآمد فوق العاده داشته باشی و زندگیت بدرخشِ. هیچوقت برای درخشیدن دیر نیست. تو که معلمی، تو که کارمندی ایرادی نداره تایم های شب را میری کسب و کار راه میندازی. صبحها یکی را میذاری و بعد از ظهر یکی که همه جزئیاتش را بهت میگم. خیلی خوشحال شدم که با تو عزیز دل خداوند صحبت کردم. یک چیز دیگه را دوباره تکرار کنم که شیطان تو را به فقر دعوت میکنه تو همین الان که فایل ششم گوش میکنی ببین شیطان چطور تو را به فقر دعوت میکنه. شیطان توی ذهنت میاد همانطور که خداوند توی ذهن تو میاد. شیطان بهت میگه که دوره به درد نمیخوره، دوره را ادامه نده چون شیطان میخاد تو توی زندگیت پیشرفت نکنی. چون پیشرفت کردن تو، خواست خداوندِ. شیطان میخاد جلوی خواست خداوند را بگیره. خداوند میخاد تو پیشرفت کنی، تو بدرخشی، ولی شیطان با فکرهایی که وارد ذهنت میکنه، میخاد جلوی تو را بگیره. هی بهت میگه دوره را ادامه نده. مگه میشه یک دوره سی میلیونی را بصیری رایگان برگزار کنه، این آن دوره سی میلیونی اصلیش نیست. هی به تو اخبار منفی را میده تا تو دنبالش نکنی. خیلی ها به هم پیام دادن که آقای بصیری شماره کارت بده تا سی میلیون را برات بریزم ولی دوره اصلی را بهم بده چون من با همین دوره داره تو زندگیم نتایج فوق العاده ایجاد میشه پس دوره اصلی را بده که نتایج زیادی حاصل بشه. من حاضرم طلاهام را بفروشم تو دوره سی میلیونی را بهم بدی. بهش میگم این همون دوره سی میلیونیه. همان دوره است دقیقا و شما دارید اول دوره را گوش میکنی و بعدا پایان سه ماه تو اگر نتیجه گرفتی من بهت شماره کارت میدم پرداخت کن ولی من میخام اول نتایج بگیری بعد پرداخت کنی. بخاطر اینه که میگم دوره من همه دوره های دنیا فرق داره. من اول میخام نتایج را ببینی و بعد پرداخت کنی. نتیجه هم نتایجی است که وارد زندگیت میشه. خیلی ها کار پیدا کردن و خیلی ها پول وارد زندگیشون شده. دوره ها را ادامه بده، پایان سه ماه نتیجه چی میشه؟ همتون کسب و کار دار میشید. همتون سر کار میرید. این چیزی است که من به شما قول دادم. همین الان هم خیلی ها درآمدهاشون افزایش پیدا کرده. طرف میگه پیش مشاورهای زیادی رفتم که افسردگیم برطرف شه و دیگه قرص نخورم و در زندگیم دیگه دعوا حاصل نشه من میلیون ها خرج کردم تا در زندگیم اتفاق های خوب بیفته، برای اینکه حالم خوب بشه و نشد ولی با دوره تو  حالم خوب شده و این نشانه است. این خودش سی میلیون تومان می ارزه همین که حالت خوب شده. پس شیطان تو را به فقر دعوت میکنه و خداوند تو را به نعمت دعوت میکنه. تا پیام منفی میاد تو ذهنت که نمیشه نمیشه این پیام شیطانِی فوری بگو من میدانم که هیچ اتفاقی تو این عالم اتفاقی اتفاق نمیفته ولی خداوند به من گفته که خداوند با صابرینِ. دوره ها را ادامه بده نشانه ها را می بینی. عزیز دلم ده تا ایده را یادداشت کن. تا سلامی دیگه همه شما را به خداوند منان می سپارم. من ایمان قلبی دارم همانطور که برای من از آسمون طلا میباره برای شما هم با تغییر باورهاتون از آسمان طلا می باره. در آغوش خداوند آرامش داشته باشید تا سلامی دیگه خداوند یار و نگهدار شما باشه. شبتون بهشت عزیزانم. 

 

field_video
کپی رایت | طراحی سایت دارکوب