
حوادث مهمترین علت مرگ در ۵ سال اول زندگی است و عمومی ترین علت مرگ در بین بچه های سراسر دنیاست. علاوه بر مرگ و میر، ده ها میلیون کودک به دنبال برخی از آسیب ها به مراقبت های بیمارستانی نیاز پیدا می کنند که اغلب این کودکان با مجموعه ای از ناتوانیها و عوارض طولانی مدت، از مرگ می گریزند. بیشترین آسیبهای غیرعمدی که منجر به مرگ و عوارض با شدت های مختلف در میان کودکان می شود آسیب ها و سوانح جاده ای، غرق شدن، سوختگی، سقوط، مسمومیت و انواع خفگی ها است. از طرفی میزان آسیب های وارده در مورد پسران در سنین مختلف بیشتر از دختران است. همچنین هم زمان با رشد و تکامل جسمانی و شناختی کودک وقوع آسیب ها از الگوی ویژه ای برخوردار است به گونه ای که برخی از آسیب ها در سنین خاصی، بیشترین شیوع را دارند. از آن جمله می توان به مسمومیت ها در سن حدود ۹ ماهگی، سوختگی در سن ۱۲-۱۸ ماهگی و سقوط در کودکان زیر ۳ سال اشاره کرد. با توجه به اینکه اغلب آسیب های ناشی از حوادث کودکان قابل پیش بینی است لذا، یکی از مسئولیت های اصلی والدین، پیشگیری از این آسیب ها است و باید زمینه طراحی یک برنامه آموزشی را فراهم کرد. امروزه الگوها و تئوریهای مختلفی برای تغییر رفتار و یادگیری مطرح شده است. یکی از این الگوها تئوری انگیزش محافظت است که یک مدل تغییر رفتار در سطح فردی است. ین مدل در سال ۱۹۷۵ به وسیله راجرز ارائه شد. در این مدل فرض بر این است که پذیرش رفتار بهداشتی توصیه شده، در برابر خطر بهداشتی یک عمل مستقیم از انگیزش فرد برای حفاظت از خودش می باشد. راجرز مطرح کرد که ترس از طریق پنج سازه، انگیزش محافظت را تحت تأثیر قرار می دهد و انگیزش محافظت، در نهایت باعث برانگیخته شدن رفتار بهداشتی می شود. این پنج سازه عبارتند از آسیب پذیری درک شده (اعتقاد شخص به اینکه در برابر یک خطر بهداشتی، آسیب پذیر است) شدت درک شده به معنای اعتقاد فرد به اینکه خطر جدی است، کارآیی پاسخ درک شده به معنای انتظار شخص از اینکه پاسخ سازگار می تواند خطر را از بین ببرد، هزینه های پاسخ درک شده به معنای برآورد شخص از هر هزینه ای که در ارتباط با انجام رفتار محافظت کننده وجود دارد و خودکارآمدی درک شده به معنای اعتقاد فرد به اینکه به طور موفقیت آمیز می تواند رفتار محافظت کننده را انجام دهد.