
استرس يك بخش جدايي ناپذير از زندگي است و زماني اتفاق مي افتد كه خواسته هايي كه از افراد انتظارمي رود فراتر از توانايي انطباق آنهاست. استرس چنان همگاني و همه گير شده است كه آن را جز لاينفك و مشخصه اصلي زندگي انسانها دانسته اند، به طوريكه همه انسانها در زندگي خود و در تمام ابعاد و حوزه هاي حيات خود در معرض استرس هاي زيادي قرار دارند. فرايندهاي شناختي مي توانند به ما كمك كنند تا بتوانيم مديريت يا تنظيم هيجانها و يا عواطف را برعهده بگيريم. از اين طريق در مهارهيجانها بعد از وقايع اضطراب آور و استرس زا توانا خواهيم بود. خودآگاهي هيجاني موجب كنترل تكانشگري مي شود و اين موضوع استرس را كاهش مي دهد. به نظر مي رسد هيجانات مثبت در خنثي كردن موارد استرس زا نقشي حياتي دارند و راهبردهاي تنظيم هيجان مي توانند پيش بيني كننده استرس باشند. در تبيين اين يافته مي توان گفت مشكل در تنظيم هيجانها، زير بناي بسياري از ناخوشي هاي انسان است و در تمام گستره اختلال هاي رواني مساله شايعي است. افرادي كه در توجه به داده هاي هيجاني، ادراك صحيح آنها، پردازش درست و مديريت مطلوب هيجانها در بطن رويارويي با موقعيتها و مشكلات روزمره زندگي با دشواريهاي روبرو هستند، در رويارويي با موقعيتهاي استرس زاي زندگي، توانايي تحليل، تصميم گيري و انتخاب رفتار صحيح را از دست داده و دچار استرس مي شوند و چنانچه با انجام مداخلات روي تنظيم هيجان بتوان به اين افراد كمك كرد و اين هيجانات را در رويارويي با مشكلات و موقعيتها به نحو صحيح مديريت كنند، استرس آنها كاهش پيدا كرده و در نتيجه از عهده مديريت صحيح موقعيت برخواهند آمد. تنظيم هيجاني به كاهش پاسخ هاي هيجاني منفي و پذيرش آنها كمك مي كند و در نتيجه تاب آوري فرد در شرايط نامساعد را بالا مي برد. ساز و كار تنظيم هيجاني سبب مي گردد، فرد افكار خودكار خود را شناسايي كرده و آنها را مديريت كند. اين موضوع سبب كاهش استرس فرد مي گردد. آگاهي هيجاني و وقوف بر تعارضها، افزايش مهارت مديريت استرس را به همراه خواهد داشت؛ همچنین پذيرش هيجان، توانايي تحمل در شرايط دشوار را بالا مي برد. اين موضوع تاب آوري را افزايش خواهد داد. توانايي درك احساسات ديگران، ادراك فرد از محيط را تغيير داده و سبب مي گردد، فرد در مديريت افكار ناكارآمد خود توانمند شود. اين موضوع استرس را كاهش وتاب آوري را افزايش مي دهد.