
مدل نيوتني از معنويت در سازمان حمايت نمي کند، درحاليکه مدل کوانتوم آن را تقويت مي نمايد. منظور از معنويت، مفهومي است که به وسيله کلنك ارائه شده است. از نظر وي معنويت در کار «تجربه احساس هدف و معني در کار که فراتر از عملكرد و وظايف است و احساس همكاري با جامعه بزرگتر». «احساس فرد از خود، احساس از ماموريت و هدف زندگي و معني که فرد از کارش به دست مي آورد» تعريف مي کند.
ديدگاه کوانتومي به دلايل زير از معنويت در سازمان حمايت مي کند:
اول: ديدگاه نيوتني به افراد به عنوان اشيا و اجزا قابل جايگزين مي نگرد که اين ديدگاه با احساس تعلق افراد در تضاد است. الگوي کوانتومي بر روابط و تلاش براي بهبود روابط افراد با يكديگر تأکيد مي کند که اين تأکيد به احساس تعلق فرد به اجتماع کمك مي نمايد.
دوم: الگوي نيوتني تنها آن جنبه هايي از افراد که در کار سازمان مفيد هستند را تصديق نموده و پاداش مي دهد، اما ديدگاه کوانتومي هم به خود حرفه اي و هم خود شخصي ارزش مي گذارد. به عبارت ديگر، ديدگاه کوانتومي تنها به ويژگيهاي حرفه اي و فني افراد توجه ندارد، بلكه به ابعاد ارزشي و احساسي نيز بها مي دهد.
سوم: ديدگاه نيوتني متمرکز بر پاداشهايي است که بيشترين رضايت را ايجاد مي کنند و نه پاداشهاي الهام بخش. در ديدگاه کوانتوم، مديران پاداشهاي استاندارد را ناديده نمي گيرند، اما تلاش مي کنند تا افراد سازمان «مجذوب کننده هاي عجيب» را درک کنند.
چهارم: هنگامي که مديران جهت گيري نيوتني را در پيش مي گيرند، تلاش مي کنند تا ويژگي هايي از افراد که مرتبط با کار است را توسعه دهند. اين تمايل به اين دليل است که افراد براي رسيدن به اهداف سازمان توانمند شوند؛ اما يك مدير در چارچوب ديدگاه کوانتومي تلاش مي کند تا شرايطي را فراهم آورد که هم خود شخصي و هم خود حرفه اي افراد شامل ابعاد فني، خردمندي، اثربخشي، عاطفي، روحي، سياسي و مذهبي و... بيان شده و توسعه يابد.