امروزه محققان و دانشمندان در پي يافتن شيوه هاي درمـاني متـأثر از مـذهب و معنويـت و پيدا كردن راههاي علمي و عملي براي استفاده از ايـن روش درمـاني انـد. دعـا و نيـايش از مهمترين اقدامات مذهبي معنوي است كه هرچند تاريخچـة هـزاران سـاله دارد، امـا اخيـراً تحقيقات كامل علمي دربارة آن آغاز شده است . بيماريهايي مثل سرطان، بيماريهاي قلبي، و ديابت نتيجة ميان كنش هاي پيچيده بين چنـدين ژن و فاكتورهـاي محيطـي انـد. بـيشتـر بيماريها به ژنها ربط داده مي شوند، اما نتايج تحقيقات نشان داده است كه فقط ژنها عامل بيماري نيستند. آن ها خودشان خاموش و روشن نمي شوند و قادر به كنترل زندگي نيسـتند، به علت اينكه آنها وابسته به فاكتورهاي محيطي اند كه تعيين مي كند چگونه بيان شوند. از موقعي كه دكارت در قرن هفدهم ماده و ذهن را جدا كرد، پزشـكي سـنتي فقـط بـر اساس ماده كار كرد، اما اينك يافته هاي فيزيك كوانتوم آشكار كرده است كه ماده از طريـق فكر تحت تأثير قرار مي گيرد؛ چون اينها مجزا نيستند. افكار ماهيت انرژي الكترومغناطيسي دارند. انرژي الكترومغناطيسي مي تواند پروتئين هاي سلولي را فعال يا غير فعال كند. بنابراين قدرت فكر مؤثرتر از دارو است. تاكنون مطالعات زيادي دربارة ارتباط ذهـن و بـدن انجـام گرفته است. سورن كيركگارد ( Kierkegaard. S ) در كتاب ترس و لرز به ابراهيم لقب پـدر ايمان مي دهد. به زعم نگارنده، داستان ابراهيم مثال خوبي از كنترل هشيارانة عملكرد زيستي بدن است كه در آن، به واسطة باور ذهني ابراهيم، خودآگاه بر ناخودآگاه غلبه يافتـه اسـت و آتش ابراهيم را نمي سوزاند. بيش تر بيماريها در سطح قوانين نيوتني شناخته شده اند. زمانيكه بيماريهـا در سـطح مولكولي مطالعه مي شوند، به ناچار بايد فيزيك كوانتوم را دخالت دهيم. براي فهم بيماريها هم ابزار ماكرو و هم ابزار ميكرو لازم است. بيش تر مطالعات ۵۰ سال گذشـته ثابـت كـرده است كه نيروهاي غير قابل رؤيت مثل انرژيهاي الكترومغناطيسي تنظيم زيسـتي را تحـت تأثير قرار مي دهند. اين انرژيها شامل امواج ميكروويو، راديو فركانس، طيـف نـور مرئـي، فركانس هاي خيلي  پايين، و فركانسهاي آكوستيك است. اين انرژي ها سنتز DNA و RNA و پروتئين، عملكرد و شكل پروتئين، تنظيم ژن، تقسيم و تمايز سلولي، ترشح هورمـوني، و عملكرد و رشد اعصاب را تحت تأثير قرار مي دهند. درمجموع مطالعات علمي نشان داده است كه ژنها به واسطة سيگنال هاي محيطي خارج از سلول مانند تفكرات، احساسات، عواطف، و باورهاي مذهبي خاموش يا روشن مي شوند. نتيجه اينكه، ژنها تعيين كنندة رفتارند اما انسان به واسطة ايمان يا باور بر ژن حاكم مي شود