بيوفيليا برگرفته از کلمه يوناني به معناي پيوند است. اين مفهوم را اولين بار ادوارد ويليسون در سال ۱۹۸۴ درباره ارتباط ذاتي انسان با طبيعت مطرح کرد؛ به اين معنا که انسان از نظر بيولوژيکي به طبيعت وابسته است. ايده طراحي بيوفيليک به منظور دستيابي به نيازهاي اين اصطلاح (زيست گرايي) دروني و بهبود رفاه انسان شکل گرفته است. الگوهاي طراحي بيوفيليک و شيوه هاي اثربخش ايجاد طبيعت نمادين در داخل ساختمان، از قبيل استفاده از رنگ، گياهان، چشم انداز، نور و اصوات طبيعي به کمک تامين نيازمندي ذاتي پيوند انسان با طبيعت سطح بالايي از رفاه و سلامتي را براي افراد به دنبال دارد. محيط هاي کاري امروزي از ابتدايي ترين اصول طراحي بيوفيليک بي بهره هستند. لذا مهندسان فاکتورهاي انساني و طراحان بايد توجه جدي به بهره گيري از طراحي بيوفيليک در محيط هاي کاري داشته باشند، زيرا طراحي بيوفيليک که در ارتباط با بهبود رفاه انساني باشد، باعث عملکرد و کاهش استرس مي باشد.
معماری زیستدوست یا طراحی بیوفیلیک (به انگلیسی: Biophilic architecture) در واقع طراحی و ساخت با توجه به طبیعت در ذهن است. البته طراحی بیوفیلیک به این معنی نیست که ساختمان هایمان را با چمن و پوشش گیاهی سبز کنیم و به سادگی، جذابیت و زیبایی آنها را با استفاده از درختان و بوتهها بالا ببریم؛ بلکه موضوع بحث خیلی بالاتر از این است و در مورد مکان بشریت در طبیعت و همچنین مکان و جایگاه جهان طبیعی در اجتماع انسان هاست، فضایی که تقابل، احترام و ارزشمند کردن ارتباطات میتواند در تمام سطوح به وجود بیاید و به شکل هنجار پدیدار شود. بطورکلي فرضیه بیوفیلیک یا طبیعت بارگی مدعی است که انسان ذاتاً به سمت طبیعت و عناصر طبیعی گرایش دارد و رابطه او با طبیعت فواید زیادی برای او به ارمغان میآورد. تلفیق پوشش سبز، آب، روشنایی و دیگر عناصر طبیعی در فضای خانه و در کل معماری سبز، اثرات مثبت زیادی بر درک انسان از فضا و زمان به جای میگذارد.