يک الماس حقيقي خالص که مي بايست تماما از اتمهاي کربن تشکيل شده باشد، بي رنگ است، اما نمونه هاي طبيعي معمولا يک دامنه متنوع از رنگ ها را نشان مي دهند. اين الماس ها با دامنه رنگي مانند زرد، قهوه اي، صورتي، قرمز، آبي و سبز، به عنوان الماس هاي رنگي فنسي شناخته مي شوند. رنگ هايي که الماس خالص را تحت تاثير قرار مي دهند عمدتا به خاطر وجود ناخالصي ها و نقيصه هاي اتمي يا مولکولي ايجاد مي شوند. اين نقايص و ناخالصي هاي مولکولي متفاوت، مراکز رنگي را در الماس ايجاد مي نمايد. رنگ يک الماس بيشتر به فراواني مراکز رنگي و ساختار شبکه کريستالي وابسته است. الماس هايي با رنگ هاي غالب و جذاب عموما جواهراتي ارزشمند هستند، اما نمونه هاي بسيار کمي به اين گروه تعلق دارند. ادخالهايي از جنس کاني ها و يا ديگر نقيصه هاي مقياس بزرگتر، مانند ترک ها، مي توانند رنگ و شفافيت الماس را دگرگون سازند. با وجود اينکه الماس هاي رنگي بسيار کمياب هستند و از هر صد تن سنگ معدن معمولاً کمتر از ۶ قيراط الماس رنگي بدست مي آيد، ولي به دليل افزايش رويکرد افراد به خريد و سرمايه گذاري روي اين الماس ها، در تجارت جهاني مورد توجه زيادي است و مطالعات زيادي درباره نحوه درجه بندي اين الماس ها صورت گرفته است و روش هاي متعددي نيز براي بهسازي آنها وجود دارد که بتوان حداکثر زيبايي را در الماس هايي حتي با کيفيت رنگ کمتر ايجاد کرد. البته در روش هاي بهسازي جديد دوام رنگ بيشتر است و رنگ يکدست تري در گوهر ايجاد مي شود. الماس هاي پرتو دهي شده اغلب طيف جذبي مشخصي را در طول موج هاي مرئي و مادون قرمز نشان مي دهند. اولين معيار درجه بندي رنگ الماس به قرن ششم ميلادي در هند بر مي گردد که اين معيار براساس ساختار طبقاتي کشور بنا شده بود و الماس به عنوان نشاني از منزلت و موقعيت اجتماعي بکار برده مي شده اما معيار درجه بندي رنگ الماس از آن زمان تاکنون تغيير زيادي کرده است و امروزه روش هاي مناسبي براي درجه بندي الماس بکار گرفته مي شود که براساس کيفيت الماس است.