رفتن به محتوای اصلی
امروز: ۰۱:۰۲:۴۰ ۲۰۲۴/۲۱/۱۱     ورود
EN - FA

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

topnotch

درس ۱ تاپ ناچ ۳ درباره احوال پرسي است و گرامر درس درخصوص ساخت سوالات کوتاه با کمک be است. همچنين زمان گذشته کامل (ماضي بعيد) بررسي شده است در  ابتدا با لغات جديد آشنا مي شويم:

etiquette =  اداب، رسوم
cultural literacy = آشنایی با اداب ورسوم سایر اقوام
table manners = اداب غذا خوردن
punctuality = وقت شناس
impolite = بي ادب
offensive = اهنانت اور، رنجاننده
customary = مرسوم، رسم و سنت
taboo = حرام شمرده ، ممنوع

گرامر: براي ساختن سوالي کوتاه از be بايد دقت کرد اگر جمله مثبت است در سوالي بايد be را منفي کرد و بالعکس يعني اگر جمله منفي بود سوال مثبت پرسيده مي شود. به تصوير زير نگاه کنيد:

gramertopnotch

زمان گذشته کامل براي مواردي بکار مي رود که کاري در گذشته دور قبل از کار ديگري انجام شده باشد و فرمول آن بصورت زير است:

قسمت سوم فعل + had + فاعل = زمان گذشته کامل

قسمت سوم فعل + فاعل + Had = سوالي زمان گذشته کامل

قسمت سوم فعل + had not + فاعل = منفي زمان گذشته کامل

gozashtekameltopnotch

مکالمه:  two people meeting and making small talk دو نفره با هم ملاقات مي کنند و صحبت کوتاهي با هم مي کنند

mokalemetopnotch

A:‎ Good morning.‎ Beautiful day, isn't it?‎
صبح بخير. روز قشنگي است درست است؟
B:‎ It really is.‎ By the way, I'm Kazuko Toshinaga.‎
واقعا زيباست. به هر حال من کازيکو توشيناگا هستم
A:‎ I'm Jane Quitt.‎ Nice to meet you.‎
من جين کويت هستم از ديدار شما خوشبختم
B:‎ Nice to meet you, too.‎
من هم از ديدار شما خوشبختم
A:Do you mind if I call you Kazuko?‎
اشکال نداره شما را کازوکو صدا بزنم
B:‎ Absolutely not.‎ Please do.‎
قطعا نه لطفا اين کار را بکن
A:‎ And please call me Jane.‎
و لطفا من را جين صدا بزن

 

مکالمه:someone describing a busy schedule شخصي برنامه پر مشغله اي را شرح مي  دهد

mokalemehtopnotch

A:‎ So how was your day?‎
خوب روزت چطور بود؟
B:Unbelievably.busy By ۹:‎۰۰ I had taken the placement test, registered for class, and bought my books.‎
بطور باورنکردني پرمشغله تا ساعت ۹ امتحان ارزيابي را دادم براي کلاس ثبت نام کردم و کتاب هايم را خريدم  
A:‎ That's a lot to do before ۹:‎۰۰!‎
کار خيلي زيادي قبل از ساعت ۹ انجام دادي
B:‎ That was nothing!‎ At ۱۰:‎۰۰, I had a meeting across town, but by ۱ :‎۰۰I had already arrived back at school for my class.‎
آن چيزي نبود. در ساعت ۱۰ يک بازديد از سطح شهر داشتم اما تا ساعت ۱ براي کلاس به مدرسه برگشته بودم
A:‎ What did you do about lunch?‎
براي نهار چيکار کردي؟
B:‎ Well, when I got to class, I hadn't eaten yet, so I just got a snack.‎
خوب وقتي به کلاس رسيدم من هنوز غذا نخورده بودم بنابر اين اسنک خوردم
A:‎ Wow!‎ I'll bet you're Pretty hungry
واو! شرط مي بندم کمي گرسنه هستي

Reading

Readingtopnotch

Global Culture
GC:‎ Today, Global Culture is interviewing Eugenia Hartley of Jackson, Mississippi, in the U.S.‎ about changes to culture.‎ Ms.‎ Hartley, culture has changed a bit since you were growing up in the forties, hasn't it?‎
Hartley:‎ Oh, definitely, and more so for me than for others because Jackson is in the South, which was pretty socially conservative when I was a young girl

فرهنگ جهانی
GC:‎ امروز ، گلوبال کالچر( فرهنگ جهاني) با ايوجين هارتلي از جکسون ميسيسيپي در ایالات متحده درباره تغییرات فرهنگي مصاحبه می کند. خانم هارتلی ، فرهنگ از زمانی که در دهه چهل بزرگ شدید ، کمی تغییر کرده است ، نه؟
هارتلی: اوه ، مطمئناً ، و براي من بیشتر از  دیگران تغيير کرده است، زیرا جکسون در جنوب است که وقتی من دختر جوان بودم ، بسیار محافظه کار بود.

GC:‎ Please tell us about some of the changes you have personally experienced.‎
Hartley:‎ My heavens I Well, the new South is so different from the old South in a lot of good ways, as everyone knows.‎ But since you ask me personally, it would probably be dating customs, the way young people talk to their elders, table manners .‎.‎.‎

GC:‎ لطفاً درباره برخی از تغییراتی که شخصاً تجربه کرده اید برای ما بگویید.
هارتلی: خداي من! خوب ، همانطور که همه می دانند جنوب جدید با جنوب قدیم از خيلي جهات منتفاوت دارد. اما از آنجا که شما شخصاً از من سؤال می کنید ، احتمالاً آداب و رسوم قرار گذاشتن، روشی که جوانان با بزرگان خود صحبت می کنند ، رفتارهای سفره ای است  ...

OK.‎ How have those things changed?‎
Hartley:‎ Well, for example, when I was growing up, the family dinner hour was the one time in the day when the family sat down together, and it was a special time.‎ Today, that's changed.‎ In many families, there is no dinner hour.‎ Kids eat snacks or fast food all day, moms are out in the workforce and don't have time to make a proper meal, and there are so many activities that it seems like no one has time.‎ In my day, children were more respectful and quiet at the table-wespoke when we were spoken to, we didn't put our elbows on the table, and we dressed nicely.‎ No one came to the dinner table in shorts or jeans the way they do today.‎

خوب. چگونه این موارد تغییر کرده است؟
هارتلی: خوب ، به عنوان مثال ، وقتی من در حال بزرگ شدن بودم، ساعت شام خانوادگی یک ساعت خاص در روز بود که خانواده در کنار هم می نشستند و زمان خاصی بود. امروز، این تغییر کرده است. در بسیاری از خانواده ها، ساعت شام وجود ندارد. بچه ها تمام روز میان وعده ها یا فست فودها می خورند ، مادران بيرون کار مي کنند و وقت کافی برای تهیه یک وعده غذایی مناسب ندارند و فعالیت های زیادی وجود دارد که به نظر می رسد هیچ کس وقت ندارد. در روزگار من بچه ها با احترام و ساکت تر سر میز شام بودند - ما وقتی صحبت می کردیم که با ما صحبت می کردند ، آرنج هایمان را روی میز قرار نمی دادیم و لباس های زیبایی می پوشیدیم. هیچ کس با شورت و شلوار جین مثل امروز سر ميز شام نمي آمد.

GC:‎ That is different, isn't it?‎ You mentioned dating.‎ How has that changed?‎
Hartley:‎ Well, today, I see boys and girls on dates at the mall.‎ They can't be more than twelve or thirteen years old!‎ I wasn't allowed to go out on a proper date until I was sixteen.‎ And when I finally was allowed to date, my parents didn't let me go out with a boy they hadn't already met.‎ Oh.‎ And I had a definite curfew.‎ I had to be home by ۱۱ :‎۰۰.‎ If I came in late, I was grounded-for at least a month.‎ I was a little different for my brother, though.‎ I guess there was a bit of a double standard.‎ He could go out on dates when he was sixteen, but his curfew wasn't as strict as mine.‎ He was allowed to stay out until midnight.‎

GC:‎ این متفاوت است ، اینطور نیست؟ شما به قرار ملاقات گذاشتن اشاره کردید چگونه تغییر کرده است؟
هارتلی: خوب ، امروز ، من پسران و دختران را در بازار می بینم که با هم قرار مي گذارند. آنها نمی توانند بیش از دوازده یا سیزده سال سن داشته باشند! من تا شانزده سالگی مجاز به بیرون رفتن براي يک قرار مناسب نبودم. و وقتی سرانجام من اجازه یافتم، پدر و مادرم به من اجازه نمي دادند با پسری که قبلاً ملاقات نکرده بودند بیرون بروم. اوه و من یک محدودیت آمد و رفت مشخص داشتم. من تا ساعت ۱۱:۰۰ مجبور بودم در خانه باشم. اگر من دیر مي آمدم ، حداقل یک ماه  تنبيه مي شدم و اجازه ی
بیرون اومدن از خانه را نداشتم. با این حال قوانين برای برادرم کمی متفاوت بودم. فکر مي کنم کمی تبعيض وجود داشت. او می توانست در شانزده سالگی براي قرار خارج شود اما محدودیت آمد و رفت او به اندازه من نبود. به او اجازه داده مي شد تا نیمه شب بیرون بماند.

GC:‎ And you mentioned the way young people addressed their elders.‎ How has that changed?‎
Hartley:‎ Well, today you hear teens, even children, calling adults by their first names.‎ We had to address adults as sir or ma'am.‎" And we always used Mr and  Mrs suppose that sounds a little old-fashioned today, doesn't it?‎
GC:‎ Maybe so!‎ Thanks so much, Ms.‎ Hartley, for an interesting interview.‎

GC:‎ و شما به نحوه برخورد جوانان با بزرگان خود اشاره کردید. چگونه تغییر کرده است؟
هارتلی: خوب ، امروز شما از نوجوانان ، حتی کودکان می شنوید که بزرگسالان را با نام خودشان صدا می کنند. ما مجبور بوديم بزرگسالان را با عنوان آقا یا خانم خطاب کنیم. "و ما همیشه از آقا و خانم استفاده می کردیم که تصور می کنیم امروز کمی قديمي به نظر می رسد ، اینطور نیست؟
GC:‎ شاید چنین باشد! خیلی ممنون ، خانم هارتلی ، برای اين مصاحبه جالب.

 

field_video
کپی رایت | طراحی سایت دارکوب