مهاجرپذیری در کشور آلمان بیش ازآنکه یک مسئله اقتصادی لحاظ شود، یک توانایی عقلانی برای برقراری یک تعامل عقلانی بین مهاجران و مردم بومی است. در بعد اقتصادی ارتباط بین مهاجران  مردم بومی با تاخیری چند ساله ایجاد شده و با وارد شدن مهاجران به بازارکار، این پیوند اقتصادی به آرامی برقرار می شود. در سطح عقلانی، ما با وضعیت متفاوتی روبه رو هستیم؛ بدین صورت که افراد پس از اینکه به کشوری مهاجرت می کنند معمولا با چالش های مختلفی از قبیل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و همچنین در مورد جامعه آلمان با چالش مهمتری مانند زبان آلمانی مواجه می شوند. نکته ای که در مورد مردم بومی این کشور وجود دارد این است که آنها ابتدا به تمامی این چالش ها از روزنه یک مسئله انسانی نگاه می کنند و با به اشتراک گذاشتن این دیدگاه به هموارتر شدن چالش ها و مسائل مهاجران کمک می کنند. به عبارتی این توانایی عقلانی برای برقراری یک تعامل منطقی و عقلانی با مهاجران، موجب ایجاد اعتماد در مهاجران می شود. این بیانگر همان پیوند عقلانی است که بین مهاجران و جامعه آلمان برقرار شده و با وجود شرایط اقتصادی و مالی سخت مهاجران در سال های اولیه، آنها را در این کشور تثبیت می کند. برای درک بهتر این بخش یک مثال ساده می تواند کمک کننده باشد. طی سه دهه گذشته آلمان همواره سیاست افزایش جمعیت را در پیش گرفته و در چند سال اخیر نیز امکانات و خدمات رفاهی متعددی جهت مراقبت از کودکان ارائه می کند؛ اما متوسط فرزند هر خانواده آلمانی همچنان بر عدد یک ثابت مانده است. چرا؟ چون سیاست گذاری ها، اقدامی برای تغییر نگرش هستند و تا زمانی که نگرش مرم نسبت به فرزندآوری تغییر نکند، این عدد نیز تغییر نخواهد کرد. حال به مهاجرت بر می گردیم؛ سیاست های مربوط به مهاجرت در آلمان با وجود موانع اقتصادی اولیه، در نهایت به نتایج مثتبی منتهی می شود. چرا؟ چون آن تغییر نگرشی که مورد نظر این کشور بوده، اتفاق افتاده است. اینکه مردم آلمان با چشم پوشی نسبت به فقدان پیوند عاطفی با مهاجران، نوعی نگرشی منطقی را در پیش می گیرند که با توجه به شرایط مهاجران و همچنین نیاز غیرقابل انکار آلمان به رشد جمعیت، به تثبیت آنها در این کشور کمک می کند.