داستان های مثنوی را می توان در جهت تقویت تفکر انتقادی کودکان بکار برد زیرا این داستان ها ساختار چند معنای دارند؛ به این معنا که هر داستان دارای سطوح گوناگونی است که افراد در طول دوره های مختلف زندگی خویش به درک و استنباط آنها می پردازند. بدون شک این داستان ها، دوره سنی کودک و نوجوان را نیز شامل خواهد شد. داستان های مثنوی در ظاهر لایه بیرونی از زندگی را نشان می دهند؛ اما در مرحله بعد، شخصیت اصلی داستان به تکامل می رسد و پوسته های ظاهربینی را در هم می شکند و در همین جاست که داستان ها رویکردی درونی پیدا می کنند و به اصطلاح از سطح به عمق می رسند. کودک بسته به رشد و توانایی ذهنی خود به تحلیل آن و آنچه در آن روی می دهد، می پردازد و آنچه این امکان را برای وی فراهم می آورد، ساختار چند معنایی داستان های مثنوی است. کودک به عنوان خواننده داستانهای مثنوی در طول شنیدن و خواندن داستان به ناگزیر از دیدگاه ها نقطه نظرات قهرمان و ضد قهرمان داستان عبور می کند، در عواطف و نگرش آنها سهیم می شود و سرانجام با پیروزی یا احتمالا شکست قهرمان داستان، همراه با وی طعم پیروزی یا شکست را می چشد. چنین تجربه ای برای کودک که با نوعی هم ذات پنداری همراه است، موجب تفهیم بسیاری از مطالب به شکلی غیرمستقیم می شود و می تواند تفکر کودکان را تحت تاثیر قرار دهد و منجر به شکل گیری برخی از مهارت ها در آنها شود. از داستان های مثنوی که پس از بازنویس و ساده شدن برای کودکان مناسب است می توان به موارد زیر اشاره کرد: باز و بط، مایه چربی سبیل، روستایی و شهری، عطار و گل خوار، دباغ و بازار عطاران، مارگیر و اژدها، نذر کردن سگ، جوشیدن نخود در دیگ، مرغ و صیاد، مکر خرگوش با پیلان، صیاد و ماهیان.
field_video