زوج زيستي در ايران را بايد اساسا محصول فرايند نوگرايي ايراني و گسترش جهاني شدن دانست. بدين معنا كه به دنبال پيدايش و گسترش برخي تحولات اقتصادي و فرهنگي (نظام ارزشي جامعه) و تغییرات اجتماعي، زمينه هاي لازم براي بروز اين شکل نوظهور خانواده در جامعۀ معاصر ايراني به ويژه ميان جوانان فراهم شده است. دلایل عمده گرایش به زوج زیستی یا زندگی مشترک بدون ازدواج شامل مواردی همچون آمادگی برای ازدواج و نگرانی از پیامدهای آن، مزایای اقتصادی، نیازهای عاطفی و جنسی، نگرانی از پیامدهای طلاق، کمرنگ شدن نقش نظارتی و حمایتی خانواده، آزمودن سازگاری و ازدواج آزمایشی می شود که چالش هایی همچون بی وفایی زناشویی و افزایش طلاق را نیز به دنبال دارد.این پدیده نوظهور محصول تغییرات اجتماعی در جوامع معاصر بویژه در جوامع صنعتی است، بطوری که بتدریج در برخی جوامع، کمابیش به همان اندازه ازدواج از یک جایگاه قانونی و منزلت اجتماعی برخوردار می شود. نکته مهمتر، ارتباط تنگاتنگ بین زوج زیستی و طلاق است، زیرا زوج زیستی بیشتر در بین افرادی رواج دارد که اساسا به طلاق به عنوان یک راه حل برای مشکلات زناشویی می اندیشند. تحقیقات نشان داده است که زوج زیستی در بین کسانی متداول است که قبلا یک ازدواج ناموفق یا طلاق را تجربه کرده اند و اساسا به طلاق به عنوان یک راه حل برای مشکلات زناشویی اعتقاد قوی دارند. در این نوع خانواده زن و مرد در یک خانواده با یکدیگر زندگی کرده اما نسبت به یکدیگر هیچ گونه تعهد قانونی در چارچوب ازدواج ندارند.
بطورکلی زوج زیستی، امروزه، هر چند در بسیاری از کشورها به الگویی رایج و ثابت در کنار الگوهای پیشین خانواده تبدیل شده است، اما در ایران، مثل مناطق دیگر جهان پذیرفته شده نیست. در این میان، پیدایش الگوهای همخانگی در کلانشهرها و بهره گیری سوژه ها از امکان گمنامی و پنهانکاری در شهرهای بزرگ، خود شاهدی بر نامتعارف بودن و مغایرت این الگوهای در حال رشد با فرهنگ عمومی جامعه است؛ الگوهایی که در صورت تداوم روند کنونی شاید سال ها بعد، الگوهای رایج و ثابتی در کنار خانواده های امروزی تصور شوند.