اختلالهاي خوردن، بيماريهاي رواني جدي هستند كه با خطرات قابل توجه پزشكي، شخصي خانوادگي و اجتماعي همراه است و مي تواند با تغييرات ناسازگار در سطح فعاليتهاي بدني همراه باشد. از همين رو، به يكي از نگرانيهاي اصلي سازمان جهاني بهداشت تبديل شده است. دو نوع شايع اختلالهاي خوردن، بي اشتهايي عصبي و پراشتهايي يا جوع رواني است. بي اشتهايي عصبي، با ترس شديد از افزايش وزن و اختلال در درك تصوير بدن و پراشتهايي عصبي با نگراني دايم در مورد شكل و وزن بدن، دوره هاي تكراري در پرخوري و استفاده از روشهاي جبراني مانند پاك سازي محدوديت رژيمي، روزه داري يا تمرين شديد ورزشي براي جلوگيري از افزايش وزن مشخص مي شود. به عبارت ديگر، بي اشتهايي را مي توان به صورت اجتناب اوليه و پراشتهايي را به صورت اجتناب ثانويه نامگذاري كرد. در اجتناب اوليه، نخوردن روشي است براي جلوگيري از شناختها و هيجانهاي اضطرارآور تجربه شده و در اجتناب ثانويه، لذت جويي، تلاشي براي امتناع و دوري جستن از تجربه شناختها و هيجانهاي اضطرارآور است. با اينكه اختلالهاي خوردن هم در مردان و هم در زنان ديده مي شود اما بر اساس آمارهاي موجود، احتمال ابتلاي زنان به اين اختلال بيشتر از مردان است. در اين بين عوامل زيادي ممكن است باعث اختلالهاي خوردن در دانشجويان دختر شود كه يكي از اين عوامل نگرشهاي ناكارآمد است. نگرشهايي كه فرد را در برابر افسردگي آسيب پذير مي كند. اين نگرشها، بلافاصله و بعد از وقوع رويدادهاي منفي زندگي فعال مي شوند و پس از فعال شدن الگويي از پردازش، اطلاعات را تحريك مي كنند كه سوگيري منفي دارند، يا به عبارت بهتر با خطاهاي منفي در تفكر مشخص مي شوند. نگرش های ناکارآمد شامل دو بعد مهم است که عبارتند از: کمال گرایی و نیاز به تایید اجتماعی. کمال گرایی افراد مبتلا به اختلالهاي خوردن ممكن است فعالانه به خورد و خوراك نامنظم آنها دامن بزند و كمال گرايي همراه با عدم اعتماد به نفس، افراد را در مقابل اختلالهاي خورد و خوراك آسيب پذير مي سازد. همچنين کمال گرایی ارتباط زيادي با نارضايتي از اندام و تمايل به لاغري دارد؛ بنابراين مي توان كمال گرايي را يكي از علتهاي ابتلا به اختلالهاي خورد و خوراك دانست زيرا افراد كمال گرا به كمك رژيمهاي غذايي دشوار سعي مي كنند به اندام كاملا متناسب دست يابند. اضطراب اجتماعي اندام، ديگر عامل مهم روانشناختي مرتبط با اختلالهاي خوردن است. اضطراب اجتماعي اندام، اضطرابي است كه افراد فكر مي كنند سايرين اندام آنها را منفي ارزيابي مي كنند. ممكن است فرد تصور كند ديگران، بدن او را خيلي لاغر، خيلي سنگين، خيلي چاق و غيره ارزيابي می كنند. از همين رو نارضايتي از بدن باعث آغاز دوره هاي رژيم غذايي مي شود تا فرد به اندام ايده آل دست يابد و رژيمهاي عادي يا افراطي معمولا پيش درآمد اختلال هاي خوردن هستند.