به صراحت می توان گفت که آن چیزی که معماری اسلامی ایران را سازمند و پر افتخار ساخته، حکمت آیینی حاکم بر روح این معماری بوده است. معماری ایرانی با آگاهی کامل از خصوصیات ماورایی جهان آفرینش، در خلقت معماری همواره به دنبال کیمیایی «وحدت» به عنوان بزرگترین رمز جاودانگی بوده است. گوهر وحدت در معماری اسلامی ایران حاصل پویایی و بالندگی اکسیری است که «هستی همه هستها از اوست»، کیمیایی که «پایندگی همه ی چیزها به اوست». آن چه هایدگر در رساله معروف خویش با عنوان «سر آغاز کار هنری» به دنبال تبیین آن است و به تعبیر شاگرد توانمند او فون هرمان دست نیافتنی و رویایی است، در شاهکارهای معماری اسلامی به تحقق پیوسته. به عبارت دیگر، گمشده ای که هنرمندان معاصر به دنبال کشف آن اند در معماری ایرانی، به خصوص مکتب اصفهان جلوه های غیر قابل انکاری به دست داده است. عنصر وحدت در این شیوه تا جایی ادامه یافته، که بناهایی با عملکردهای مختلف چون مسجد مدرسه و بازار در آن به صورتی واحد انسجام یافته اند، در حالی که به نیازهای عملکردی خود به صورتی کاملا مشخص ادامه می دهند که این نکته خود شاهد دیگری بر انگاره وحدت در کثرت در معماری ایرانی است. رویکردهای کالبد محور شامل کسانی که معماری اسلامی را به معماری مسلمانان» و یا «معماری کشورهای اسلامی» تعبیر می کنند. این رویکردها به جنبه های معنوی و حکمی معماری اسلامی، اصول معنوی و روحانیت پنهان در ارتباط میان معمار، معماری و مخاطب بوده است؛ در حقیقت همان چیزی که امروزه نیز می تواند در تعریف یک معماری اسلامی روز آمد مورد توجه قرار گیرد. معماری اسلامی اساسا یک معماری رمز گون است و با رمزها و استعاراتش درک می شود، هر چند نمی توان توقع داشت که افراد ظاهر بین نیز با این رمزواره ها ارتباط برقرار سازند. کسانی که معماری اسلامی را مرده و یا مربوط به گذشته تلقی می کنند، در حقیقت چشم دلشان بر حقایق معنوی و روحانی بسته شده است.
در یک نگاه جامع نگر، معماری اسلامی رسانه ای است که بینش معنوی سازندگانش را در چشمان بازدید کنندگان امروزینش بازآفرینی می نماید. هر آیینه که در زیر گنبد شیخ لطف الله قرار می گیریم، طنین معنوی معماران و نگارگران کم ادعایش را در دل احساس می کنیم. صدای دوست از در دیوار مسجد طنین انداز است زیرا هنرمندان بنا به جای آن که در طراحی بنا خودنمایی کنند، حدیث یار گفته اند و ما به عنوان مخاطبان بنا، کلامی را که از دل طراحان بنا برخاسته، در دل خویش احساس می کنیم زیرا بی تردید سخنی که از دل برآید بر دل نشیند. آن چه ما را به پیشکسوتان نیک سرشتمان پیوند می دهد، همین نگاه معنوی است که از تار و پود نگاره ها می گذرد و اسرار معنوی نهان در دل طراحان بنا را بر ما می گشاید. هر آینه که کیفیت معنوی در نگاه ما نقصان می یابد، این ارتباط معنوی به حداقل کاهش می یابد و هر زمان که با مراقبت و سلوک نفس، چشمان دلهایمان گشوده شود، جلوه های جدیدتر و مستحکم تری در ذهن ما پدیدار می گردد.