جدايي معماري از عرفان محال مي نمايد. اين همبستگي در بين اديان الهي وهنر بومي کشورها به خصوص شريعت مقدس اسلام آشکارتر است؛ پس مي توان گفت عرفان متعلق به ذات و ماهيت تمام اديان است، دين ابزاري موثرتر و سخنگوتر وشارحي برتر از هنر بالاخص معماري معابد و مساجد براي معرفي و حضور خود نداشته است؛ همچنان که معماري نيز هيچ حامي اي بهتر از دين اسلام نيافته است. هنر در فرهنگ اسلامي و تاثير مفاهيم عرفاني بر معماري اسلامي بالاخص معماري مساجد جايگاهي فراتر از زيبايي ظاهري دارد اگر چه زيبا جلوه دادن آثار هنري خود يکي از شاخص هاي مهم هنري است. ولي اين هنر از ارزش والاتري هم برخوردار است. هر نقش فقط رنگ و شکل نيست معنايي هم دارد که به تناسب خلوص نقش و تجربه روحاني کسي که آن را مي بيند قابل ادراک مي باشد. هر نقشي در هنر اسلامي در آغاز در حکم ظاهر، ديدن يک معنا ناديدني و باطني است. مطمئناً مخاطبان اصلي هنر اسلامي خود اهل انديشه و خرد هستند و شايستگي درک نشانه هاي معنادار را دارند. در غير اين صورت نمي توان بهره اي کافي از آثار هنر اسلامي برد. معماران مسلمان به معماري بيشتر ابزاري و کارکردي نگريسته تا چون اصلي اجتناب ناپذير در ايجاد و خلق آثار جاودانه گردد؛ چنانکه در گذشته چنين بوده است. آثار معماري برجسته اي که ملت هاي مختلف جهان در گذشته، در دوره هاي باستان و هزاره هايي که فرهنگ و زندگي شهرها و شهروندان ظهور کرده آفريده اند، هر چه زمان بيشتر بر آنها گذشته همانند روح هاي بلند و آرمان ها و انديشه هاي اصيل، جاودانگي و استواري آنها، بيشتر احساس مي گردد. معماران ايران اسلامي همواره در پي آن بوده اند تا فضايي بيافرينند که در آن موقتي و گذرا بودن اشياء مادي تاکيد شود و تهي بود اشيا مورد توجه قرار گيرد. معماران سنتي با ساخت بناهاي خود توانسته اند مضامين بلند عرفاني را بر تارک هنر دستشان جلوه گر سازند. آنها در اين مسير از معماري ايران قبل از اسلام نيز بهره فراوان برده، آن را با محتواي عرفان و دين مبين اسلام آميخته اند و هنر دستشان را براي هميشه جاودانه کرده اند.