وقت تنها چیز گران بها در زندگی است. هم برای شما هم برای دیگران. پس کاری نکنید که آن را برای هر کاری دست هر کسی بسپارید. مثالی از یک درخواست:
قرار است در یک جشنواره فروش اتومبیبب یک غرفه اجاره کنم آیا می توانی کمکم کنی؟
ممکن است چون شما استعداد خوبی در صحبت با مشتریان دارید، از طرف دوستان تان چنیندرخواستی بشنوید. اما شما باید آنچه را که دوست تان می خواهد، به زبان بیاورید و آنطور که او می پسنند درباره محصولاتش تبلیغ کنید و با مشتریان برخورد نمایید. برای این موقعیت باید بگویید برای انجام هر کاری که بخواهی می توانی روی من حساب کنی، جز حاضر شدن در غرفه و فروش محصولات. اگر شما درخواست را نپذیرید، دوست تان متوجه می شود که هیچ کس بهتر از خودش نمی تواند در کار تبلیغ و فروش محصولات موفق باشد، بنابراین خودش برای این کار آماده می شود.
مثالی از یک درخواست:
قبل از شروع کنسرت، ساعت شش برای خوردن چیزی تو را اینجا ملاقت می کنم. منتظرت هستم. اگرچه قرار است شما نیز به کنسرت بروید، اما می دانید که تا دوش بگیرید و آماده شوید، نمی توانید تا قبل از ساعت شش سر قرار حاضر شوید. همچنین ترجیح می دهید که به جای پرداختن پول در رستوران به غذایی که در یخچال خانه تان است اکتفا کنید. در این موقعیت باید بگویید برای کنسرت حتما می آیم ،اما نمی توانم تا قبل از ساعت شش آماده شوم. وقتی می خواهید به درخواستی پاسخ دهید، طوری دلیل تان را توضیح دهید که شخص کاملا متوجه منظور شما شود و هیچ سوء تفاهمی بوجود نیاید.
مثالی از یک درخواست:
برای تمام روزهای هفته آینده برنامه ریزی کرده ایم. شنبه، مهمانی، یکشنبه تماشای بازی در ورزشگاه، دوشنبه صرف شام ر رستوران، سه شنبه، ملاقات با خواهرم و چهارشنبه مهمانی و پنج شنبه و جمعه سفر به منطقه نزدیک. تو موافق هستی؟
چون روزهای هفته آینده به طور کامل پر شده اند، شما فرصتی برای انجام کارهای شخصی خود نخواهید داشت. آیا این برنامه شما را از مسیر اصلی زندگی تان خارج نمی کند؟
پاسخ؟
در مقابل این همه برنامه ریزی هیچ نظری از شما نخواسته اند. بنابراین باید بگویید، نه. چون من مقداری از وقت خود را برای انجام کارهای نیمه کاره ام می خواهم.
باید به دیگران نشان دهید که نمی توانند از وقت شما به نفع خودشان استفاده کنند.
مثالی از یک درخواست:
خیلی وقت است که منتظر جان هستیم. باید بیشتر منتظر او بمانیم. هر طور شده او می آید. کاملا مشخص است که جان به دیر آمدن و بدقولی عادت کرده است. برخلاف دوستان، شما مجبور نیستید که باز هم منتظر او بمانید. سعی کنید به دوستان تان هم بگویید که اگر شما دیر می کردید، آنها هر گز این قدر صبر و طاقت از خود نشان نمی دادند. در این شرایط باید بگویید که من بیشتر از این منتظر نمی مانم.
هرگز به دیگران اجازه ندهید که وقت شما را صرف مسائل بی مورد و غیرضروری کنند.
مثالی از یک درخواست:
آیا می توانی برای صرف شام یک رستوران خوب انتخاب کنی؟
دوستان مسئولیت انتخاب رستوران را به عهده شما گذاشته اند. با تجربه قبلی خود متوجه شده اید که آنها نوع غذا، سرویس دهی و هر مشکل دیگری را به پای شما و انتخاب نادرست تان می گذارند. در این شرایط باید بگوید نه متشکرم، بهتر است خودتان انتخاب کنید. از همان ابتدا کاری کنید که به جای خود دیگران را به دردسر بیندازید تا بدانند که انتخاب یک رستوران و جلب نظر همه کاری بسیار دشوار است.
اگر مثال های فوق به شما در نه گفتن کمک می کند می توانید مثال های دیگر را در کتاب ۲۵۰ راه برای گفتن نه پیدا کنید.