سكس و رابطه جنسي بين دو عاشق اصيل ترين بيان نمادين اين اتحاد است اما طي سالهاي اخير در اين جامعه به حد يك نمایش سکسی به اصطلاح لاله زاری در مقابل چندین آدم مست و نیمه مدهوش نزول کرده است. عواطف سطحی و ناپایدار، تماس های جنسی پراکنده بدون سرمایه گذاری عاطفی، روابط کوتاه مدت با شریک های متعدد در زن و مرد از ابتدای بلوغ تا پیری دیده می شود. این مشکلات در هر جامعه ای و در میان عده ای از مردمان همیشه دیده شده زیرا عشق و سکس سالم، روان پخته می طلبد و به درجاتی که انسان از پخته گی و تعادل به دور است ناهنجاری در روابط عشقی و جنسی ایجاد می شود. اما چرا در جامعه ما به مقياسي چنين وسيع در هر سن و جنسي مشکلات روابط زن و مرد و ناهنجاری های جنسی به صورت روزافزونی جريان دارد؟
براي بررسي اين پديده لازم است بخشي از ساختار رواني انسان كه در كنترل و اداره كردن اين رابطه بسيار موثر است توضیح داده شود. بخشی به نام فرامن (سوپرایگو) بخشی از ساختار انسان است که از سال اول تولد در روان انسان شکل می گیرد. وقتي کودک نوازش مي شود و مورد توجه قرارمي گيرد و نيازهايش به موقع برطرف مي شود، نوزاد انساني احساس مي كند خوب و با ارزش است. اين حس خوب و با ارزش بودن پايه ساختار سوپرايگو در او مي شود. يعني احساس ارزش تعميم مييابد به بنيان گزاري ارزش و ضد ارزش و رعايت آن توسط انسان. پس اگر اين عشق و امنيت و تأمين نيازهاي نوزاد در اولين هفته ها و ماه هاي تولد انجام نشود، اصلا ساختار سوپرايگو شكل نمي گيرد و انسان ضد اجتماعی و بزه کار می شود، یعنی مرز و قانون برای او مفهوم ندارد و تنها یک هسته خود شیفته در او می ماند یعنی من و نفع من. به بیان دیگر وقتی نیازهای فیزیکی و روانی نوزاد برآورده نشود، نوزاد احساس می کند خودش بد و بی ارزش بوده که مورد توجه قرار گرفته به تدریج این حس بد بودن در او افزایش پیدا می کند. باید توجه داشت که وجدان اخلاقي فرد از دوران كودكي در مسير رشد كودك تنها تحت تأثير معيارها و رفتارهاي والدين باقي نمي ماند همان طور كه كودك بزرگ مي شود و سوگيري اجتماعي پيدا مي كند، وجدان اخلاقي جامعه و پيغام هايي كه از سوي اتوريته هاي( منظور دستورمداران از جمله ذهنیت وجدانی حکومت و جایگزینی های والد در جامعه است) مختلف دریافت می کند، در سوگیری وجدان او اهمیت فراوان پیدا می کنند. حال اگر جامعه این پیغام را به جوان بدهد که تو بدی چون احساس جنسی داری یا تو زمانی خوبی که این احساس را نداشته باشی. این احساس گناه عمیق از داشتن احساس و نیاز جنسی عارضه های متعددی می دهد. انساني كه به واسطه داشتن احساسات طبيعي پيغام تو بدي را دريافت كند مستعد داشتن ويژه گي هاي آزارگر یا آزارخواه می شود. بروز ويژگي هاي ساديستيك(آزارگر) در مردها در اثر احساس ترس و گناه جنسي، منجر مي شود به تمايل براي تحت سلطه در آوردن زن، و سوءاستفاده از او و آزادسازي پرخاش گري خود به او و یا دوري از صميميت و پرهيز از سرمايه گذاري عاطفي و احساسی در رابطه با زن مورد نظرش. او در اینجا به هیچ چیزجز ایجاد رابطه با زن را نمی خواهد. یعنی با تصاحب زن بر احساس دروغین مالکیت خود می افزاید و به صورت من کاذب درمی آید. هدف او ارتباط گرفتن با تنها فيزيك یا جسم زن است و بي ارزش كردن او پس از تصاحب و حس غلبه بر او. و در عین حال ترس از عميق تر شدن روابط اخلاقی، احساسی و عشقی با زن. گاهي اوقات در يك زمان با دخترها و زن هاي متعدد رابطه مي گيرند به اين خاطر که عمیقا در یک رابطه درگیر نشوند و این ارتباط تبدیل به عشق نشود. از سوي ديگر تعدد و تكرار اين روابط شكست خورده و ناكام كننده پس از مدتي، قدرت ايجاد هرگونه رابطه صميمانه و اعتمادآميز متقابل از سوي طرفين را از آنها سلب مي كند.
.