نوجوانان در حال عبور از یک مرحله خاص از زندگی هستند. ما انسان ها در میانه دهه سوم زندگی مان به بلوغ کامل می رسیم. تا آن موقع به احتمال زیاد خطاهای بسیاری در تصمیم گیری و ریسک پذیری داریم. تصور می شود لب پیشانی مغز ما که بسیاری از افکارمان آنجا شکل می گیرند، هنوز به اتصالات سریع به قسمت های دیگر مغزمان دست پیدا نکرده است. نوجوانان ظاهرا مسائل را عمیق تر و کامل تر از دیگر بچه های کوچک تر یا بزرگسالان احساس می کنند. اما تمرینات پیش اندیشی که می گوید این کار را انجام نده هنوز در دسترس قرار ندارد. درست مثل مرحله ای که فرزندتان وقتی کودکی نوپا بود از آن عبور کرد تا استقلال خودش را کشف کند، نوجوانان به عشق، به علاوه محدودیت و مقدار زیادی خوش بینی والدین نیاز دارند تا بر احساساتشان تسلط پیدا کنند. نوجوانان احساسات را رنگی تجربه می کنند در صورتی که ما در مقایسه با آنها احساسات را فقط سیاه و سفید تجربه می کنیم. عالی است که آنها می توانند تمام این انرژی احساسی را به خلاقیت، مثل موسیقی یا ورزش، منتقل کنند با این حال غیرمعمول نیست که بعضی از آنها به طور نامناسبی بروز پیدا کنند. وظیفه شما به عنوان پدر و مادر ایجاد مرز، فضایی برای پیدا کردن راه حل و از همه مهمتر، ماجرا را پیچیده و سخت نکردن است. به یاد داشته باشید وقتی آنها به شما می گویند مزاحم هستید یا فقط دارید اشتباه می کنید، حالت تدافعی به خود نگیرید، اگرچه، محدوده شما دارد مورد تعرض قرار می گیرد، اما ممکن است کمک به آنها برای پیدا کردن روشی به منظور شکوه از شما به شیوه ای که شنیدنش برایتان راحت تر است مناسب باشد، هرچه شما سعی کنید تجربیات، احساسات و مرزبندی هایتان را با شرح احساستان توضیح دهید نه با توصیف احساسات دیگران، تمام اینها آسان تر می شود. شما می توانید احساستان را با آنها در میان بگذارید مثلا بگویید: احساس خشم می کنم وقتی تو...، می ترسم وقتی تو....، ناراحتم از اینکه تو...، اما هیچ فرصتی را برای اشتراک احساسات مثبت تر هم از دست ندهید: احساس غرور می کنم وقتی تو...، تحت تاثیرت قرار می گیرم وقتی تو...، عاشقت می شوم وقتی تو....
مهم نیست که فرزندمان چه سنی دارد، مهم این است که وقتمان را با آنها سپری کنیم و به حرف هایشان گوش بدهیم، نه فقط وقتی در کنار آنها هستیم و همگی به تلوزیون نگاه می کنیم، بلکه وقتی به ندرت در یک فضا در کنار هم قرار می گیریم، ما همواره باید مطمئن شویم همان طور که با هم زندگی می کنیم با آنها هم در ارتباط هستیم. وقتی که راه های ارتباطی باز هستند، به گفت و گوهای ظریف تر و پیچیده تری درباره روابط جنسی، مواد مخدر، آزار دیدن و روابط دوستانه نیاز داریم و در دنیای آنلاین این مسائل راحت به دست می آیند.
مثال هایی برای رفتار با کودک
- احساسات خودتان را به جای احساسات کودکتان شرح دهید
- زمانی که تصمیم هایتان بر پایه احساسات و خواسته هایتان هستند وانمود نکنید که آنها بر پایه حقیقت هستند
- به یاد داشته باشید هر دو در یک طرف ماجرا قرار دارید
- به جای دیکتاتوری با هم مشکل را حل کنید
- کمبود اعتماد و اعتبار باعث گسستگی می شود و شما می توانید آن را با قابل اعتماد شدن جبران کنید
- به یاد داشته باشید کودکان هر رفتاری را که با آنها شده است تکرار می کنند.