نوروز در پهلوی نوکروچ گفته می شود که به معنای روز نو است و نام امروزی آن معرب شده واژه پهلوی آن می باشد. آن چه در شناخت و مطالعه آیین های نوروزی اهمیت فراوان دارد، قانون مندی آن است. علامه دهخدا قدمت نوروز را شش هزار سال دانسته اند و این دلیل محکم بر ماندگاری آن است. فردوسی جشن نوروز را یادگاری از پادشاهی جمشید می داند و بیان می کند که جمشید پادشاه ایرانیان پس از شکست دادن دیو که وزیدن باد را مانع می شد و برکت را از مردم زایل می کرد، بر تخت زرین خود سوار شد، مردم که تخت و پادشاه را بر دوش گرفته بودند آن را روز را که هرمز فرودین بود نوروز خواندند. اما جشن نوروز از آغاز تاکنون در یک روز خاص نبوده است. مثلا در زمان ساسانیان و پادشاهی یزدگرد سوم، نوروز در شانزدهم حزیران رومی یعنی نزدیک اول تابستان بوده است و از آن تاریخ به بعد نوروز هر چهار سال یک روز به عقب برگشته تا در حدود سال ۳۹۲ هجری به اول برج حمل رسید. سال ها بعد یعنی در زمان تدوین تقویم جلالی، نوروز را در این روز ثابت نگه داشتند. از دلایل ثابت نگه داشتند نوروز در اول برج حمل می توان به یافتن تقویم خورشیدی توسط ایرانیان اشاره کرد. حکیم عمر خیام در نوروزنامه می نویسد آفتاب هر ۳۰۵ روز یک چهارم از شبانه روز به یکمین دقیقه حمل باز می گردد. می توان برابری روز و شب و ترازمندی بهاری را که از دیرباز مورد توجه اقوام آریایی بوده دلیلی دیگر بر این ادعا دانست. ابوریحان بیرونی معتقد است که پنج روز اول نوروز، جشن همگانی و عمومی بوده و از روز ششم به بعد این جشن برای نزدیکان پادشاه برگزار می شده است. روز ششم را نوروز خاصه می گفتند. نخستین پادشاهی که نوروز عامه و خاصه را به هم پیوست و همه ایام مابین آن را جشن گرفت، هرمز پسر شاهپور بود. از آن پس ایام برگزاری این جشن با توجه به همان باور کهن عمر دوازده هزارساله جهان به ۱۲ روز منحصر شد و چون بنا بر اعتقادات و باورها آغاز هزاره سیزدهم هنگام آشفتگی کیهانی و در هم ریختن نظم جهان است، روز سیزدهم فروردین را که سیزده بدر نام دارد به بیرون از خانه می روند و با به جا آوردن آداب خاص، جشن های آغاز سال را پایان می بخشند.
field_video