علامه طباطبایی بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، خدا را پدید آورنده آسمان و زمین به ایجادی ابتدایی و بدون الگو می داند. در واژه فاطر در قرآن مفهوم طرد عدم و ایجاد چیزی از اصل نهفته است. علامه از منظر عقل جهان محسوس را با همه انواع گوناگون اجسام آن یک عالم می خواند که با توجه به امکان فقری حدوث ذاتی و زمانی آن نیازمند علت است. علامه که جهان ( عوامل سه گانه وجود) را فعل الهی می داند معتقد است پیش از آفرینش عوالم وجود قدرت یگانه و مطلقی هست که علت العلل پیدایش جهان است و آگاهی از آن با وحی و اثبات آن با عقل میسر است. بنابراین علامه مناط احتیاج را افزون بر حدوث زمانی و ذاتی، به پیروی از اصالت وجود ملاصدرا، فقر وجودی می داند و هر موجودی از جمله جهان، خواه مادی و محسوس خواه مجرد، معلول و نیازمند علت است. هاوکینگ بر اساس یافته های علوم تجربی در دیدگاه متقدم خود با رویکرد نسبیت عام آغاز جهان را اثبات می کند و وجود خالق را نفی نمی کند. اما هاوکینگ متاخر با ناکافی دانستن نظریه نسبیت عام و با توجه به مکانیک کوانتومی آفرینش جهان و نیاز به آفریدگار را نفی کرده است. وی در جای دیگر آفرینش جهان طبیعت از هیچ را ممکن می داند و جهان را خودبسنده می خواند. هاوکینگ، برخلاف دیدگاه علامه، دستیابی به دانش و علتی که پیش از آغاز جهان باشد را ممکن نمی داند. او اصلا پیشی و آغازی برای جهان قائل نیست. بررسی و سنجش دیدگاه علامه در مقام نماینده قلمرو دین و هاوکینگ در مقام مدعی نماینده قلمرو علم ( به رغم مخالفان علمی که دارد) نشان می دهد با وجود اشتراک نظری که آن دو در چگونگی پیدایش زمان و مکان به عنوان دو ویژگی جهان طبیعت با یکدیگر دارند در روش سرچشمه های شناخت و گزاری های دینی و علمی و نحوه کاربرد اصول فلسفی برای اثبات دعاوی با یکدیگر اختلاف نظر دارند. علامه استفاده از یافته های اثبات شده علم تجربی و تفسیر علمی را برای فهم بهتر آیات الهی می پذیرد. هاوکینگ یافته های علم تجربی و پیرو آن نظریه های علمی که خود آن راعلمی بیان کرده ( البته دیدگاه وی هنوز به مثابه یک مسئله علمی مسلم پذییرفته نشده است) را در حوزه کیهان شناسی معیار تشخیص اعتقاد یا عدم اعتقاد به وجود خدا می داند. از برآیند این دو نگرش می توان گفت یافته های علمی که حاصل تجربه است در معرض آزمون و خطا قرار دارد و گزاره های مبتنی بر آن با حدس و احتمال بیان می شود، از این رو، قطعیت آن همواره مورد تردید است؛ در حالی که گزاره های دینی برخاسته از وحی و مصون از هر گونه خطا و اشتباه است و از بدیهیات عقلی و عقل فطری بهره می بردد. بنابراین یافته های علم تجربی نمی توانند سرچشمه معرفت دینی قرار بگیرند. البته، بر مبنای توصیه های دین ( کتاب و سنت) به پژوهش در طبیعت، علم تجربی می تواند به فهم بهتر گزاره های دینی یاری رساند؛ هرچند از این مطلب مهم تاریخی نمی توان غافل شد که زایش علوم بیش از آنکه وام دار تلقی فلسفی باشد پرورش یافته دامان اندیشه دینی بوده است.
field_video