رفتن به محتوای اصلی
امروز: ۰۴:۱۰:۵۸ ۲۰۲۴/۲۷/۰۴     ورود
EN - FA

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

برای تبلیفات در سایت

در بین کارهای بدی که کودکان انجام می دهند، دروغ گویی رایج ترین آنها است. اما به نظر می رسد والدین این گناه را فراتر از گناهان دیگر می دانند، اگر بچه ها کاری را انجام داده اند که نباید انجام می دادند، حتی اگر کم اهمیت باشد، باز هم آن را انکار می کنند. والدین آن موقع می گویند: من دخترم را می شناسم، اشتباه کرده است، اما دروغ نمی گوید و مشکل اینجاست، این گفته کودک را در تنگنا قرار می دهد و این یعنی، مسئله هرچه باشد، تو هرگز در پایان به نتیجه نمی رسی. همه بچه ها دروغ می گویند؛ همه بزرگسالان هم دروغ می گویند. زمانی که دروغ نمی گوییم عالی است، چون به ما فرصت بهتری می دهد تا گفت و گویی مناسب و صمیمیتی واقعی داشته باشیم. ما همگی دروغ می گوییم، پس نباید با فرزندانمان وقتی دروغ می گویند مثل بزرگترین گناهکاران رفتار کنیم. ما به کودکانمان می گوییم دروغ نگویند اما همان موقع به آنها می گوییم وانمود کنند که به خاطر شال گردن زشتی که مادربزرگ برای هدیه کریسمس، آن هم برای سومین سال متوالی، برایشان بافته است قدردان باشند. اگر در این باره این طور فکر می کنید، پس بچه ها باید یک درس پیچیده درباره زمانی که درغ گویی قابل قبول است بیاموزند. بچه ها شاهد دروغ گویی والدینشان هستند، آنها از شما خواهند شنید که مثلا از همسرتان می خواهید به همکارانتان بگوید نمی توانید بنا به دلایلی به مهمانی سر کارتان بروید، در حالی که نسخه اصلی ماجرا این است که شما فقط دلتان نمی خواهد به آنجا بروید. هیچ دلیلی وجود ندارد که بچه ها باور کنند شما هرگز به آنها دروغ نمی گویید، چون شما را در حال انجام این رفتار دیده اند؛ با قدرت کامل برای متقاعد کردن دیگران که حقیقت چیز دیگر است. اگر درباره دروغ گویی فکر کنید، متوجه می شوید که برای یک کودک کار دشواری است. ابتدا کودک مجبور است واقعیت دیگری را تصور کند و می گوید این اتفاق افتاد. بعد باید آن تصور را در کنار آنچه واقعا اتفاق افتاده است در ذهنش نگه دارد و باید این دو را به خاطر آن دروغ خیلی خوب از هم تشخیص دهد و بعد او باید این موضوع را در نظر بگیرد که شما دارید به چه جیزی فکر می کنید و چه می دانید. یک کودک نوپا ممکن است در رفتار فریب آمیز زیاده روی کند، مثلا زمانی که شما حضور ندارید و او غذایی را که دوست ندارد بخورد به سگ می دهد، اما آنها به روشی که در بالا توضیح دادیم، تا به سن چهار سالگی نرسند، واقعا شروع به دروغ گویی نمی کنند. آن موقع آنها احساس می کنند که نیرویی فوق العاده دارند، «وای من می توانم کلی کار انجام دهم و مردم حرفم را باور خواهند کرد! این عالی است!»
در اغلب اوقات، کودکان دروغ می گویند چون بزرگسالان در زندگی شان آرامش ندارند و مسائل را پیش داوری می کنند. بعضی از بچه ها دروغ می گویند تا از دردسر نجات پیدا کنند، بعضی دروغ ها خیالی هستند یا دروغ هایی هستند که برای راضی نگه داشتن بزرگ ترها گفته می شوند. گاهی اوقات بچه ها دروغ می گویند تا یک حقیقت احساسی را بگویند. وقتی از آنها می پرسند چه مشکلی پیش آمده نمی دانند چطور توضیح بدهند، پس یک داستان می سازند تا با احساساتشان هماهنگ باشد. برای کودک، خیال پردازی آسان تر از رویارویی با حقیقت است و ما باید به این مسئله احترام بگذاریم. هرچه  بیشتر احساسات خودمان و فرزندانمان را با کلمات بیان کنیم، بچه ها کمتر مجبور خواهند شد درباره حقیقت احساساتشان به ما دروغ بگویند. یادگیری این مسئله سال ها طول می کشد. گاهی اوقات دروغ خیالی آنها نوعی آرام کردن خودشان است و ما باید، مثل تمام رفتارهای ناهنجار، به جای آنکه کودک را به خاطر آن احساس سرزنش کنیم، احساسات پشت آن رفتار را درک کنیم. اگر بچه ها نتوانند شدت و بزرگی ماجرایی را بپذیرند، آن حادثه را در قالب یک داستان یا هر چیزی که برابر آن ماجرا باشد بیان می کنند.
بهتر است که نسبت به کاری که کودکتان انجام می دهد و به شما می گوید واکنش افراطی نشان ندهید، چون نشان ندادن واکنش شدید، به احتمال زیاد باعث می شود که راه های ارتباطی را باز نگه دارید. هدف شما برای این کار بازگذاشتن راه های ارتباطی از دوران کودکی تا بلوغ است. مهم است که کودکان احساس کنند می توانند به شما حقیقت را بگویند و اینکه تمام احساساتشان پذیرفته خواهد شد. حتی آن احساسات و رفتارهایی که برای شما ناخوشایندند. اگر کودک دروغ می گوید به جای واکنش، به دلایل و احساس پشت آن دروغ یا رفتار نگاه کنید. اگر شما احساسات او را درک کنید و بفهمید، به او فرصتی می دهید تا روش های قابل قبول تری برای بیان احساسات و نیازهایش پیدا کند.  

field_video
کپی رایت | طراحی سایت دارکوب