دو سال پیش، در یک آخرهفته، کالین خواهرزاده ۵ ساله ام با من بود و با هم، بازی مورد علاقه او یعنی خرچنگ غول پیکر را بازی می کردیم. من خرچنگ غول پیکر بودم که با انبرهایم گاز می گرفتم. وقتی داشتیم کشتی می گرفتیم، کالین ناگهان با چشمان دوست داشتنی اش به پوست زیر گردن من که به دلیل کهولت سن، کمی شل و آویزان شده بود، نگاهی انداخت و با لحنی کودکانه و معصومانه گفت: دایی مک، پوست شما برای بدنتان خیلی بزرگه! من خندیدم و با خودم گفتم: این یک تفکر کودکانه است. هفته پیش با تام اساکر سخنران و نویسنده در یک همایش، ملاقات داشتم. بعد از سخنرانی من، او آمد و یک نسخه از کتاب خود را با عنوان تفکر کودکانه به من داد. گاهی یک کتاب می تواند طرز تفکر شما را تغییر دهد و این هم از همان وقت ها بود. تام با طرح یک داستان زیبا و ساده و چندین حقیقت ساده، به روشنی به تشریح این موضوع پرداخته که تا چه اندازه روابط انسانها، دارای اهمیت است و چگونه زندگی و کسب و کار به دنبال آن می باشند. بیان داستان های عقل سلیم از منظر یک کودک، به ما نشان می دهد که چگونه می توانیم کار، روابط و زندگی مان را احیا کنیم. برای مثال حس کنجکاوی و معصومیت کالین باعث شد این حرف را بزند بیایید به دوران کودکی خود سری بزنیم تا ببینیم به عنوان یک بزرگسال، چه چیزی را باید در وجود خود دوباره شعله ور کنیم. برای حفظ روح کودکانه، باید شادی، خنده و اشتیاق را در وجود خود زنده نگهداریم. هرچه بزرگتر می شویم، در کارها جدی تر می شویم. گاهی اوقات حتی منتظر سکته قلبی می مانیم تا از راه برسد. تفکرات خود را محدود نکنید. به هنگام کودکی، باور داریم که روزی رئیس جمهور یا یک هنرمند و یا یک محقق بزرگ خواهیم شد اما در بزرگی، به دور این خیالات، حصار می کشیم. خلاقیت و قدرت تخیل خود را بالا ببرید. فیلسوف بزرگی می گوید: نبوغ، کودکی است که به خواست خود، به اسارت درآمده است. تخیل و خلاقیتی که ما در ۵ سالگی داشتیم، در ۱۵سالگی شروع به از بین رفتن می کند. اگر دوست دارید نگرش خود را دوباره شعله ور سازید، اگر می خواهید احساسات و خلاقیت خود را دوباره بیدار کنید، تمرین کنید تا تفکری کودکانه داشته باشید.
field_video