تا زمانیکه اندیشه به قصد نپیوسته باشد، هیچ موفقیتی به دست نمی آید. بیشتر مردم اجازه می دهند که همواره اندیشه بر اقیانوس زندگی شناور باشد. بی هدفی شر است و آن کس که خواهان نابودی نیست، نباید بی مقصد پیش براند. آنان که در زندگی شان قصدی کانونی ندارند، دچار نگرانی ها، ترس ها، مشکلات و ترحم به حال خود می شوند که همگی، نشانه های سستی است که به طور قطع به شکست، ناکامی، بدبختی و فقدان می انجامد. همان گونه که انسان دارای جسمی ضعیف، می تواند با آموزش دقیق و صبورانه، نیرومند شود، انسان صاحب اندیشه های سست نیز می تواند با ممارست در درست اندیشیدن، اندیشه هایش را نیرومند سازد. کنار گذاشتن بی هدفی و سستی و آغاز اندیشیدن با هدف، یعنی ورود به دسته نیرومندانی که شکست را تنها یکی از راه های توفیق می انگارند و همه اوضاع و شرایط را وا می دارند تا خادم آنان باشند و نیرومندانه می اندیشند و بی باکانه دست به عمل می زنند و ماهرانه به مقصود می رسند. انسان آگاه از قصدش، باید به طور ذهنی، راه مستقیم رسیدن به آن را مشخص کند، بی آنکه به راست یا چپ بنگرد. تردیدها و ترس ها باید با شدتی هرچه تمامتر حذف شوند. ترس و تردید، دشمنان بزرگ آگاهی اند و هر فردی که آنها را بپروراند، خود را به هلاکت می رساند. فردی که به تردید و ترس غلبه کرده، بر شکست فائق آمده است؛ هر اندیشه اش با اقتدار، متفق است و دلیرانه با همه مشکلات کنار می آید و خردمندانه بر آنها غلبه می کند. اندیشه هایی که بی باکانه با قصد، متفق شده باشند، به نیرویی خلاق بدل می شوند. فردی که این را می داند، آماده است تا چیزی برتر و نیرومندتر از مشتی اندیشه پراکنده و حس های گذرا شود و فردی که به این امر می پردازد، حکمران آگاه و هوشمند قدرت های ذهنی اش شده است.
field_video