در توضیح اتوبیوگرافی آمده که شرح زندگی و وقایع دوران فردی خاص است که توسط خود او نوشته شده باشد. اتوبیوگرافی در اروپا و سپس در آمریکا از سابقه تاریخی قابل توجهی برخوردار است. در واقع بعد از جنگ جهانی دوم است که توجه به فرد به عنوان یک ارزش اصیل خود را تثبیت می کند و افراد زیادی به نوشتن درباره خود می پردازند. البته قبل از آن نیز نمونه هایی موجود است. اما در ایران، تا زمان مشروطه، تربیت دینی و سیاسی ما اقضا می کند که تنها درباره بزرگان دین و سیاست و ادب تحقیق شود و این گونه است که بخش بسیار بزرگی از ادبیات ما را سیره ها و تذکره ها به وجود می آورند. تا این زمان خود زندگینامه ها بیشتر شکل سفرنامه دارند، مثل سفرنامه ناصرخسرو در زمان قاجار مثلل سفرنامه طالبوف و بعدها شکل خاطره نویسی نیز نزد سیاستمداران اقبال پیدا می کند و آثاری مثل خاطرات و خطرات، حاصل این دوران است. به نظر من نوشتن خود زندگینامه انگیزه و جسارت خاصی می طلبد. اول از همه نویسنده باید به این باور برسد که زندگی اش برای مخاطب جالب است، دوم اینکه نویسنده قبلا شرح زندگی خود را به صورت موادخام دستمایه آثار خود قرار نداده باشد، سوم اینکه نویسنده تکلیفش را با سانسوچی بزرگ یعنی خودش، روشن کرده باشد، چهارم اینکه نویسنده نگران پیوندهای عاطفی و خانوادگی اش نباشد، پنجم اینکه نویسنده در دام خلق شخصیتی مخاطب پسند نیفتد و تمام اینها هفت خوانی است که گذشتن از آن کار هر کسی نیست. بعد هم هزار سوال مطرح است که مثلا نویسنده تا چه حد با مخاطب خود صادق است، نویسنده تا چه حد خود را می شناسد، نویسنده تا چه حد به نمایش لایه های پنهانی شخصیت خود قادر است. نوشتن خود زندگنامه نوعی مبارزه تن به تن و ذهن به ذهن با خود است.
field_video