
کودک از طریق نقاشی، دنیایی را که دیده و تجربه کرده است به نمایش می گذارد. شخصیت کودکان را به راحتی می توان از لابه لای خطوط، در استفاده از فضا، در فقدان قسمت هایی از نقاشی، در انتخاب موضوع ها و غیره مشاهده کرد و از این طریق به درون آنها راه یافت و آنها را تربیت کرد. موضوعاتی که در نقاشی کودکان دنبال می شود، اتفاقات و حوادث روزمره همانند جشن ها ، عزاداری ها، قصه ها و برنامه های تلوزیونی است. کودک این دنیای بیرون را با جهان درون خود ترکیب می کند و نقاشی های گوناگونی را پدید می آورد. نقاشی هایی که در آنها همه غیرممکن ها، ممکن می شوند. نقاشی کودکان در سنین ۵ تا ۱۰ سالگی با خصوصیات روانی آنها ارتباط زیادی دارد. آنها آنچه را که می بینند نمی کشند بلکه آنچه را که می دانند می کشند. در این سنین به علت شناخت لغات بیشتر و یافتن اختلافات و تمایز بیشتر اشیاء؛ کودک در نقاشی هایش بیشتر آن جنبه ای را ترسیم می کند که بیش از همه شناخته است. به همین علت نقاشی او دارای دو خصیصه متضاد است: یکی آنکه نسبت به بیان بعضی از عناصر که قابل رویت اند ولی از نظر او مهم نیستند، کوتاهی می کند. دیگر اینکه عناصری را به تصویر می کشد که برای او مهم اند ولی قابل رویت نیستند. در این مرحله نقاشی کودک کمتر دارای جنبه شناسائی یک شی است. یک نقاشی درهم ریخته و نامفهوم و حتی خط خطی مملو از مفاهیمی است که هر یک از آنها بیانگر احساسی و یا تصوری از واقعیت است. نقاشی باعث تخلیه روانی کودک گردیده و در او ایجاد تعادل می نماید. خطهای نقاشی کودکان نیز دارای اهمیت است. خطهای پررنگ و ضخیم نقاشی، نشاندهنده تمایل به لذتهای جسمانی است. اگر خطها آنچنان خشن باشند که تا پاره کردن کاغذ پیش روند، نارضایتی و پرخاشگری را نشان میدهند. خطهای کمرنگ کمرویی و نداشتن اعتماد به نفس و تردید کودک را نشان میدهد. خط های مستقیم نشان دهنده اعتماد به نفس کودک ومصمم بودن اوست ولی خطوط منقطع در نقاشی کودک دلیل مردد بودن و تاثیرپذیر بودن کودک است. نقطه گذاری در نقاشی کودک ممکن است نشانه مادری عصبی و بهانه گیر باشد. خطوط موازی و چهار خانه ها در نقاشی های کودکان مضطرب دیده می شود و سایه ها و رنگ های خاکستری اگر زیاد باشد، ممکن است نشان دهنده افسردگی کودک باشد.
خط خطی کردن و پاک کردنهای زیاد، نشان دهنده نارضایتی از خود و احساس حقارت است. کشیدن نقاشی در سمت راست صفحه در کودکان راست دست، نشان دهنده تحول یافتگی کودک است. همچنین سمت راست مربوط به آینده است و برعکس سمت چپ مربوط به گذشته کودک است. ناحیه چپ نشان دهنده دلبستگی به مادر و ناحیه راست دلبستگی را پدر را نشان می دهد. قسمت بالای صفحه در مورد رویاها و آرزوهای کودک است و قسمت پایین صفحه مرتبط با زندگی روزمره ونیاز حسی به تغذیه و ایمنی جسمانی اوست. کشیدن دست نشان از تمایل به ارتباط برقرار کردن با محیط و کمک به همنوع است. کوچک کشیدن یا حذف آن نشان از احساسات ناامن و بی نظمی است. خانههایی که کودکان ترسیم میکنند ممکن است دارای باغچه، گل، درهای بزرگ، پنجره و پردههای رنگین باشد. چنین خانه ای، نماد یک زندگی سعادتمند است که کودک در آن احساس آرامش میکند. برعکس، اگر خانهای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند و به گونهای منزوی و دورافتاده ترسیم شود، معنای متفاوتی پیدا میکند. وقتی رابطهی پدر و کودک خوب است، خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده میشود. هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست، خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قوسی در افق دیده میشود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است، ترسیم میشود.
اگر آدمک در اندازهای خیلی کوچک و یا در گوشهای از کاغذ کشیده شده باشد، معنایش این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایینتر میداند و اگر سر شخص را بسیار بزرگ بکشد نشان از مغرور بودن است. در انتها باید دانست که قبل از هر قضاوت و تعبیری، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار میشود یا خیر. آن گاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. در تجزیه، تحلیل و تفسیر نقاشی کودک باید به نقش آموزش و یادگیریهای قبلی نیز توجه داشت.